-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من ندانم که کیم
2 من فقط می دانم
3 که تویی
4 شاه بیت غزل زندگیم
5 دست او آیا نخواهد چید
6 سیب را از شاخه امید
7 نو نهال مهر را پربار
8 چشم او آیا نخواهددید ؟
9 نه نخواهددید
10 دست او از شاخه
11 امید
12 میوه شیرین نخواهد چید
13 باز می گردد دریغا بازگشت او
14 نیشخند دره ها را تاب نتواند
15 پیش طعن کوه ها از شرم گشتن اب نتئاند
16 باز می گردد و می خواند
17 دره ای آغوش بگشوده
18 جاودان آغوش بگشوده
19 انتظارت چیست ؟
20 کارت چیست ؟
21 هان پذیرا می شوی این عابر
22 آواره را در خویش ؟
23 این پریشان خورده سر بر سنگ را دلریش ؟
24 دره آیا این پریشان را ز درگاهت نمی رانی ؟
25 جاودان در گرمی آغوش خاموشت نمی خوانی ؟
26 دره خاموش است
27 دره سر تا پای آغوش است
28 و سکوتی سرد و صامت در فضا گسترده سنگین بال
29 ناگهان پژواک وای مرد در دره طنین
30 افکند
31 جغد زد شیون چرخ زد کرکس
32 دره زد لبخند
33 (اشعار حمید مصدق)
34 گفتی که بود این در گریبان برده سر این مرد ؟
35 این با حریق هق هق گریه
36 این در نگاهش سیلی از اندوه
37 این در درون سینه اش بسی
38 درد
39 این شبگرد ؟
40 این سایه من بود
41 این از خود و از غیر دل کنده
42 این سینه اش از حسرت و اندوه مالامال
43 از اضطرابی سخت آکنده
44 این سایه من بود
45 این گوژپشت بار غم بر دوش
46 این خاموش
47 این سایه من بود که می گفت
48 با اندوه دردش را
49 که سر درون چاه غم می برد
50 می کشت آنجا آه سردش را
51 این سایه من بود که در کوچه باغ
52 آواز حسرتبار سر می داد
53 این سایه من بود که می گفت با تو
54 من نمی گویم که با من باش
55 و ایمن باش
56 با من ایمن از نگاه چشم شور و شوخ دشمن باش
57 گفتی که بود؟
58 این سایه من بود
59 این سایه من بود که نومید می گردید
60 در کوچه باغ خاطرات خویش
61 من تمنا کردم
62 که تو با من باشی
63 تو به من گفتی
64 هرگز هرگز
65 پاسخی سخت و درشت
66 و مرا غصه این هرگز کشت