سر کرده در از نادر نادرپور اشعار پراکنده 10

نادر نادرپور

آثار نادر نادرپور

نادر نادرپور

سر کرده در برف غبارآلود پیری

1 سر کرده در برف غبارآلود پیری

2 آموخته از کبک ، رسم سر به زیری

3 با او چه خواهم گفت آن روز ؟

4 با او که خورشیدی جوان است

5 با او که سر بر

6 می کشد چون پیچک تر

7 از خاک خشک هستی من

8 خاکی که زیر برگ پاییزی نهان است

9 با او چه خواهم گفت آن روز ؟

10 آیا توانم تکیه بر بازوی او کرد ؟

11 آیا غم چشمش نخواهد خرمنم سوخت ؟

12 آیا نخواهد گفت با من

13 بازوی تو هرگز به بازی من ای پیر

14 تا طفل بودم ، تکیه کردن را نیاموخت ؟

15 با او چه خواهم گفت آن روز ؟

16 چشمم چو نتوانست خواندن نمه ی دوست

17 آیا توانم خواست از او خواندنش را ؟

18 آیا نخواهد گفت : این کار از که خواهی ؟

19 از آن که یک شب هم ندیدی

20 رنج قلم بر لوح کاغذ راندنش را ؟

21 آیا چو بگشاید کتاب کهنه ی من

22 بر نام من ، خطی نخواهد زد به نفرین ؟

23 در شعر من چون آرزوی مرگ بیند

24 در دل نخواهد گفت : آمین ؟

25 آیا نگاه من تواند خواست از او

26 حرمت نهان موی برفین پدر را ؟

27 آیا نگاهش را تواند داد پاسخ

28 چشمی که نتوانست دیدن دورتر را ؟

29 با من چهخواهد گفت آن روز؟

30 چندان به چشمم خیره خواهد شد که تا شرم

31 با پنجه های

32 گریه بفشارد گلویم

33 بر گونه ام ، اشک روان خواهد شد آنگاه

34 از تابش خورشید رویش ، برف مویم

35 او ، گرچه در آیینه ی پیشانی من

36 نقشی تواند دید از بیزاری خویش

37 من ، بی خجالت گریه خواهم کرد آن روز ؟

38 گرییدنی مستانه در هوشیاری خویش

39 (اشعار نادر نادرپور)

40 چه شد که ماه مراد از کرانه ای نرسید

41 شبی رسید و حریف شبانه ای نرسید

42 از نکه نام خوشش نقش لوح گردون بود

43 به دست خاک نشینان ، نشانه ای نرسید

44 چگونه ریخت شفق خون روشنایی را

45 که پای صبح به هیچ آستانه ای نرسید

46 چنان ز پنجه ی بیداد ، شور نغمه گریخت

47 که بانگ چنگ به داد ترانه ای نرسید

48 غبار غصه بر آیینه ها فرود آمد

49 ولی نسیم نشاط از کرانه ای نرسید

50 به اشک پنجره ، دمسردی خزان خندید

51 لهیب آه گل از گرمخانه ای نرسید

52 مگر بهار جوان را سلامت از کف رفت

53 که پیر گشت و به وصل جوانه ای نرسید

54 زمین ، سخاوت خورشید را به سخره گرفت

55 که آب صافی نورش به دانه ای نرسید

56 چنان پرنده ی مهر از خدنگ کینه گریخت

57 که هر چه رفت به هیچ آشیانه ای نرسید

58 مرا به پاس وفا پایمال دشمن کرد

59 به دست دوست ، به از این ، بهانه ای نرسید

60 (اشعار نادر نادرپور)

61 بهار با نفس گرم بادها آمد

62 زمین ، جوانی ازو جست و آسمان از او

63 گلوی خشک درخت

64 چنان فشرده شد از بغض دردناک بلوغ

65 که برگ ، سر بدر آورد چون

66 زبانی از او

67 بنفشه ، بوی سحرگاه خردسالی را

68 به کوچه های مه آلود بی چراغ آورد

69 نگاه نرگس همزاد خاکی خورشید

70 به راه خیره شد و صبح را به باغ آورد

71 طلای روز در آیینه های جوی چکید

72 چمن ز روشنی و آب ، تار و پود گرفت

73 شکوفه ها همه چون پیله ها شکافته شد

74 هوا لطافت ابریشم

75 کبود گرفت

76 ایا بهار ، الا ای مسیح تازه نفس

77 که مردگان نباتی را

78 به یمن معجزه ای ، رشک زندگان کردی

79 نهال لاغر بیمار را شفا دادی

80 رخت پیر زمینگیر را جوان کردی

81 ایا بهار ، الا ای بشیر تازه ی طور

82 ایا پیمبر فصل

83 تو ، ای که آتش نارنج را ز شاخه ی سبز

84 به یک نسیم ،

85 برافروزی و برویانی

86 سپس ، به حکم عصایی که سرسپرده ی تست

87 اف در دل امواج نیل شب فکنی

88 ه تا قبیله ی خورشید را بکوچانی

89 مرا به وادی سرسبز خردسالی بر

90 مرا به خامی آغاز زندگی بسپار

91 ایا بهار ، الا ای بشیر تازه ی طور

92 ایا بهار ، الا ای مسیح سبز بهار

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر