-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روز آفاق ِ عاج خواند سرودی
2 شب اقالیم ِ آبنوش شنفتند
3 سایه در سایه سحرهای شبانه
4 تن در امواج گیسوی تو نهفتند
5 روزها طالع طلایی خود را
6 همچو رازی کهن به روی تو گفتند
7 این جدایان جاودان چه بسا شد
8 در تو با هم، چو نقش و آینه خفتند
9 سِحر شب را به راز روی بسی من
10 در توی طاق، دیدهام که چه جفتند
11 باز صبح است و روشنان پگاهی
12 روی شستند و گرد آینه رُفتند
13 باز اقالیم عاج خواند از آن دست
14 که در آفاق آبنوس شِنفتند
15 چون شمعم و سرنوشت ِ روشن، خطرم
16 پروانهٔ مرگ پر زنان دور سرم
17 چون شرط ِ اجل بر سر از آتش تبرم
18 خصم افکند آوازه که با تاج زرم!
19 اکنون که زبان شعله ورم نیست، چو شمع
20 وز عمر همین شبم باقی ست، چو شمع
21 فیلم نه به یاد ِ هیچ هندوستانی
22 پس بر سرم آتشین کجک چیست، چو شمع؟
23 از آتش دل شب همه شب بیدارم
24 چون شمع ز شعله تاج بر سر دارم
25 از روز دلم به وحشت، از شب به هراس
26 وز بود و نبود خویشتن بیزارم
27 (اشعار مهدی اخوان ثالث)