-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 راستی
2 چگونه باید تمام این عقوبت را
3 به کسی دیگر نسبت داد
4 و خود آرام از این خانه به کوچه رفت
5 صدا کرد
6 گفت : آیا شما می دانستید
7 من اگر
8 سکوت را بشکنم
9 جبران لحظه هایی را گفته ام
10 که هیچ یک از شما در آن حضور نداشتید
11 اگر همه ی شما حضور داشتید
12 تحمل من کم بود
13 مجبور بودم
14 همه ی شما را فقط با نام کوچکتان
15 صدا کنم
16 …
17 به دنبال لبخند ناب تو هستم
18 چنین عمرم را می گذرانم.
19 مرا نه شکوِه است نه گلایه
20 قلبم اگر یاری کند
21 برگ های زرد پاییزی را شماره می کنم
22 که دارند از پاییز جدا می شوند و
23 به زمستان متصل می شوند
24 برای زیستن هنوز بهانه دارم
25 …
26 من هنوز می توانم به قلبم که فرسوده است
27 فرمان بدهم که تو را دوست داشته باشد
28 به قلبم فرمان می دهم
29 میوه های زمستانی را برای تابستان ذخیره کند
30 تا تو در تابستان از راه برسی
31 سبدهای میوه را که وصیتنامه من است
32 از زمین بی برکت و فرسوده برداری
33 از قلب بیمارم می خواهم
34 تا آمدن تو بتپد.
35 “احمدرضا احمدی”
36 از کتاب: ساعت 10 صبح بود / نشر چشمه
37 من تمام پلهها را آبی رفتم
38 آسمان خانهی ما
39 آسمان خانهی همسایه نبود
40 من تمام پلهها را که به عمق گندم میرفت
41 گرسنه رفتم
42 من به دنبال سفیدی اسب
43 در تمام گندمزار فقط یک جاده را میدیدم
44 که پدرم با موهای سفید از آن میگذشت.
45 من تمام گندمزارها را تنها آمده بودم
46 پدرم را دیده بودم
47 گندم را دیده بودم
48 و هنوز نمیتوانستم بگویم: اسب من
49 من فقط سفیدی اسب را گریستم
50 اسب مرا درو کردند
51 شتاب مکن
52 که ابر بر خانه ات ببارد
53 و عشق
54 در تکه ای نان گم شود
55 هرگز نتوان
56 آدمی را به خانه آورد
57 آدمی در سقوط کلمات
58 سقوط
59 می کند
60 و هنگام که از زمین برخیزد
61 کلمات نارس را
62 به عابران تعارف می کند
63 آدمی را توانایی
64 عشق نیست
65 در عشق می شکند و می میرد
66 حقیقت دارد
67 تو را دوست دارم
68 در این باران
69 می خواستم تو
70 در انتهای خیابان نشسته باشی
71 من عبور کنم
72 سلام کنم
73 لبخند تو را در باران می خواستم
74 می خواهم
75 تمام لغاتی را که می دانم برای تو
76 به دریا بریزم
77 دوباره متولد شوم
78 دنیا را ببینم
79 رنگ کاج را ندانم
80 نامم را فراموش کنم
81 دوباره در آینه نگاه کنم
82 ندانم پیراهن دارم
83 کلمات دیروز را
84 امروز نگویم
85 خانه را برای تو آماده کنم
86 برای تو یک چمدان بخرم
87 تو معنی سفر را از من بپرسی
88 لغات تازه را از دریا صید کنم
89 لغات را شستشو دهم
90 آنقدر بمیرم
91 تا زنده شوم.
92 “احمدرضا احمدی “
93 از مجموعه: “قافیه در باد گم می شود”
94 کتاب: می گویند بیرون از این اتاق برف می بارد (گزینه اشعار)
95 زیباترین قول تو این است
96 که هرگز باز نخواهی آمد.
97 زادهی قول تو هستم
98 در غبار
99 پس میدانم
100 که رنج در خانه است
101 در انتهای پلهها خانه دارد
102 تنها انزوای من است
103 که در باران مرا شکر میکند
104 که تا صبح فردا
105 زنده هستم
106 چرا
107 تمام هفته را با پاروی شکسته
108 در خانه ماندم
109 خانه کوچک بود
110 در خلوتی خانه
111 از میان همهی عادتها
112 و سوگندها
113 فقط ترا صدا کردم.
114 زیباترین قول تو این است
115 که هرگز باز نخواهی آمد
116 حاشا و ابدا
117 که مرا دلگیری
118 از آسمان نیست
119 این سرشت ابر است که ببارد
120 اگر نبارد
121 مرا راستی ادامه ی عمر چگونه است
122 ابر نمی بارد
123 عمر ادامه دارد
124 و مرا غزلی به یاد مانده است
125 که برای تو بخوانم
126 ایستاده بودم که بهار شد
127 و غزل را بیاد آوردم
128 خواندم
129 تو مرده بودی
130 حاشا و ابدا
131 که نه تو را بیاد دارم
132 غزل را بیاد دارم
133 ابیاتش شباهت به قصیده دارد