-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اما من و تو
2 دور از هم می پوسیم
3 غمم از وحشت پوسیدن نیست
4 غمم از زیستن بی تو در این لحظه ی پُر دلهره است
5 گفته بودند که “از دل برود یار چو از دیده برفت”
6 سالها هست که از دیده ی من رفتی لیک
7 دلم از مهر تو آکنده هنوز
8 دفتر عمر مرا
9 دست ایام ورقها زده است
10 زیر بار غم عشق
11 قامتم خم شد و پشتم بشکست
12 در خیالم اما
13 همچنان روز نخست
14 تویی آن قامت بالنده هنوز
15 در قمار غم عشق
16 دل من بردی و با دست تهی
17 منم آن عاشق بازنده هنوز
18 آتش عشق، پس از مرگ نگردد خاموش
19 گر که گورم بشکافند عیان می بینند
20 زیر خاکستر جسمم باقیست
21 آتشی سرکش و سوزنده هنوز.
22 (اشعار حمید مصدق)
23 زان لحظه که دیده بررخت واکردم
24 زان لحظه که دیده بررخت واکردم
25 دل دادم و شعر عشق انشاء کردم
26 نی، نی غلطم، کجا سرودم شعری
27 تو شعر سرودی و من امضاء کردم
28 “حمید مصدق”
29 کسی با سکوتش،
30 مرا تا بیابان بی انتهای جنون برد
31 کسی با نگاهش،
32 مرا تا درندشت دریای خون برد
33 مرا باز گردان
34 مرا ای به پایان رسانیده
35 – آغاز گردان!
36 “حمید مصدق”