-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در پيش چشم تشنه ي من، برگشود
2 دريا، كتاب سبز خيال
3 بيگانه ماند بر سر امواج
4 افسانه ي زوال ،
5 آشفته از سكون گران، زير پاي من،
6 لرزيده صخره، در غم شطها و رودها
7 آزرده از فريب زمين، گم شدم زخويش؛
8 در من شكفت شوق وصال كبودها :
9 اي مژده ي اطاعت دستان و زانوان !
10 اي انتظارهاي دراز غريزه ها !
11 با زيور رضايت آرايشم دهيد .
12 اي بركشيده در تن من التهاب ها !
13 با كام دختران كف آرامشم دهيد .
14 اي جامهاي پرگل و مست جزيره ها !
15 آن دورها چه مي گذرد،
16 در ذهن روشن كف ها ؟
17 كف ها، به عشوه مينگرند اما ،
18 در تيره عمقها، تب رنگين آب را
19 رقصان به روي شانه ي هر موج ،
20 در بركشيده كودك مست حباب را .
21 خورشيد، ريخت بر سر دريا
22 نيش هزار دستهي زنبور .
23 و آنگاه در فضا ،
24 پر زد هزار زورق موسيقي
25 افشاند زلف، پيكر دريا به روي نور .
26 در جشن آبها،
27 شعر سفيد كفها رقصيد ،
28 بياعتنا به ساحل .
29 وز ساحل :
30 اي روشنان كف !
31 اي جذبه تان چو واژه ي نازاي بخت،
32 كش نام، در گشوده بهشت فريب را
33 كش جلوه، جان ز شوق تب آلود ميكند ؛
34 لب تشنه ميكشاندم از جاده هاي خشك
35 آوارهام ز چشمه ي مقصود ميكند؛
36 اي دلرباي پيكركان سپيدتن !
37 من، با شما نشسته به رويا،
38 سوداي خاك زين پس، بر من دريغ باد !
39 سرشار باد خاطرم از نازهاي آب
40 ( چون ذهن من ز عقده ي ناباز )
41 تن خسته ز التهاب روانها، زمين –
42 تنهاتر از من ماندهست
43 در من نميدود نفس كام :
44 شطها و روزها، همه بي اعتنا ،
45 بي رحمها روانند از پيش چشم من
46 ……..
47 اي جذبه ها ! سپيد تنان كف !
48 برف روان اندام بيقرارتان ،
49 با مژده ي اطاعت دستانم ،
50 پيوند آب و آتش دارد .
51 يك لحظه با كليد درد من ،
52 با خط موجها، بگشاييد –
53 بر آبها ترانه ي شبهاي شاد را .
54 لختي براي من بسراييد
55 اي دختران كف !
56 معبود ديرياب هوسزاد را .
57 پيغامهاي دور من اما به اشتياق ،
58 چون بر فراز روشن دريا گريختند ،
59 دوشيزگان كف ، تن عريان خويش را ،
60 در بازوان تشنه ي گرداب ريختند …
61 ساحل خموش مانده و بر روي سايه ام ،
62 مردي گشاده دست تمنا ،
63 بر پهنه هاي دور ،
64 با او كتاب آبي دريا ،
65 نقش هزار جذبه ي رنگين :
66 اي مژده ي اطاعت دستان و زانوان…
67 اي دختران كف !
68 باد از كران دور ،
69 از آبها غبار برافشاند .
70 جنجال مرغها تن درياي رام را
71 در تار و پود مبهم صدها صدا كشاند .
72 (اشعار یدالله رؤیایی)