-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در هوای گرفتهٔ پاییز
2 وقت بدرود شب، طلوع سحر
3 پیلهاش را شکافت پروانه
4 آمد از دخمهٔ سیاه به در
5 بالها را به شوق بر هم زد
6 از نشاط تنفس آزاد
7 با نگاهی حرصی و آشفته
8 همره آرزو به راه افتاد
9 نقش رخسار بامداد هنوز
10 بود پر سایه از سیاهی سرد
11 داشت نقاش خسته از پستو
12 کاسهٔ رنگ زرد میآورد
13 رد شد از دشت صبح پروانه
14 با نگاهی حرصی و آشفته
15 دید در پیله زار دنیایی
16 چشم باز و بصیرت خفته
17 ای! پروانگک! روی به کجا؟
18 آمد از پیله زار آوایی
19 باد سرد خزان سیه کندت
20 چه جنونی، چه فکر بیجایی
21 فصل پروانه نیست فصل خزان
22 نیم پروانه کرمکی گفتا
23 لااقل باش تا بهار آید
24 لااقل باش … محو شد آوا
25 رد شد از دشت صبح پروانه
26 به چمنزار نیمروز رسید
27 شهر پروانههای زرین بال
28 نور جریان پشت بر خورشید
29 اوه، به به غریب پروانه
30 از کجایی تو با چنین خط و خال؟
31 شهر عشاق روشنی اینجاست
32 شهر پروانههای زرین بال
33 نه غریبم من، آشنا هستم
34 از شبستان شعر آمدهام
35 خسته از پیلههای مسخ شده
36 از سیه دخمهام برون زدهام
37 همرهم آرزو، به کلبهٔ شعر
38 آردها بیخت، پر وزن آویخت
39 بافته از دل و تنیده ز جان
40 خاطرم نقش حله ها انگیخت
41 از شبستان شعر پارینه
42 من همان طفل ارغنون سازم
43 ارغنون نالههای روح من است
44 دردناک است و وحشی آوازم
45 اینک از راه دور آمدهام
46 آرزومند آرزوی دگر
47 در دلم خفته نغمههای حزین
48 از تمنای رنگ و بوی دگر
49 اوه، فرزند راه دور! بیا
50 هر چه داری تو آرزوی اینجاست
51 بر چمنها نشست، پروانه
52 گفت: به به چه تازه و زیباست
53 روزها رفت و روزها آمد
54 بود پروانه گرم لذت و گشت
55 روزهایی چه روزهای خوشی
56 در چمنزار نیمروز گذشت
57 تا شبی دید آرزوهایش
58 همه دلمرده اند و افسرده
59 گریه هاشان دروغ و بی معنی ست
60 خنده هاشان غریب و پژمرده
61 گفت با خود که نیست وقت درنگ
62 این گلستان دگر نه جای من است
63 من نه مرد دروغ و تزویرم
64 هر چه هست از هوای این چمن است
65 بشنید این سخن پرستویی
66 داستانش به آفتاب بگفت
67 غم پروانه آفتابی شد
68 روزها رفت و او نه خورد و نه خفت
69 آفتاب بلند عالمگیر
70 من دگر زین حجاب دلزدهام
71 دوست دارم پرستویی باشم
72 که ز پروانگی کسل شدهام
73 عصر تنگی که نقشبند غروب
74 سایه میزد به چهرهای روشن
75 میپرید از چمن پرستویی
76 آه … بدرود، ای شکفته چمن
77 بالها را به شوق بر هم زد
78 از نشاط تنفس آزاد
79 با نگاهی حریص و آشفته
80 همراه آرزو به راه افتاد
81 به کجا میروی؟ پرستوی خرد
82 از چمنزار آمد این آوا
83 لااقل باش تا بیاید صبح
84 لااقل باش … محو گشت صدا
85 از چمنزار نیمروز پرید
86 همره آرزو پرستویی
87 در غبار غروب دود اندود
88 دید از دور برج و بارویی
89 سایه خیسانده در سواحل شب
90 کهنه برجی بلند و دود زده
91 برج متروک دیر سال، عبوس
92 با نقوشی علیل و مسخ شده
93 به رجبان پیرکی سیاه جبین
94 در سه کنجی نشسته مست غرور
95 و به گرد اندرش ستایشگر
96 دو سه نو پا حریف پر شر و شور
97 بر جدار هزار رخنهٔ برج
98 خفته بس نقش با خطوط زمخت
99 حاصل عمر چند افسونگر
100 میوهٔ رنج چند شاخهٔ لخت
101 گاه غمگین نگاه معصومی
102 از ورم کرده چشم حیرانی
103 گاه بر پردهای غبار آلود
104 طرح گنگی ز داس دهقانی
105 رهگذر بر دهان برج نشست
106 گفت: وه، این چه برج تاریکی ست
107 در پس پردههای نه تویش
108 آن نگاه شراره بار از کیست؟
109 صف ظلمت فشردهتر میگشت
110 درهٔ شب عمیقتر میشد
111 آسمان با هزار چشم حسود
112 در نظارت دقیقتر میشد
113 هی! که هستی؟ سکوت برج شکست
114 هی! که هستی؟ پرندهٔ مغموم
115 مرغ سقایکی؟ پرستویی؟
116 بانگ زد به رجبان در آن شب شوم
117 برج ما برج پرده داران است
118 همه کس را به برج ما ره نیست
119 چه شد اینجا گذارت افتاده ست؟
120 سرگذشت تو چیست؟ نام تو چیست؟
121 از شبستان شعر آمدهام
122 من سخن پیشهام، سخنگویم
123 مرغکی راه جوی و رهگذرم
124 مرغ سقایکم، پرستویم
125 مرغ سقایکم چو میخوانم
126 تشنگان را به آب و دانهٔ خویش
127 و پرستویم آن زمان که کنم
128 عمر در کار آشیانهٔ خویش
129 دانم این را که در جوار شما
130 کشتزاری ست با هزار عطش
131 آمدم کز شما بیاموزم
132 که چه سان ریزم آب بر آتش
133 آمدم با هزار امید بزرگ
134 و همین جام خرد و کوچک خویش
135 آمدم تا ازین مصب عظیم
136 راه دریای تشنه گیرم پیش
137 برج ما جایایان تو نیست
138 گفت آن نغمه ساز نو پایک
139 تشنگان را بخار باید داد
140 دور شو دور، مرغ سقایک
141 صبحدم کشتزار عطشان دید
142 در کنارش افتاده پیکر غم
143 در به منقار مرغ سقایک
144 برگ سبزی لطیف، پر شبنم
145 رفته در خواب، خواب جاویدان
146 وقت بدرود شب، طلوع سحر
147 با تفنگی کبود و گرد آلود
148 رهگذر، جنگجوی بی سنگر
149 چون پرندهای که سحر
150 با تکانده حوصلهاش
151 میپرد ز لانهٔ خویش
152 با نگاه پر عطشی
153 میرود برون شاعر
154 صبحدم ز خانهٔ خویش
155 در رهش، گذرگاهش
156 هر جمال و جلوه که نیست
157 یا که هست، مینگرد
158 آن شکسته پیر گدا
159 و آن دونده آب کدر
160 وان کبوتری که پرد
161 در رهش گذرگاهش
162 هر خروش و ناله که هست
163 یا که نیست، میشنود
164 ز آن صغیر دکه به دست
165 و آن فقیر طالع بین
166 و آن سگ سیه که دود
167 ز آنچهها که دید و شنید
168 پرتوی عجولانه
169 در دلش گذارد رنگ
170 گاه از آنچه میبیند
171 چون نگاه دویانه
172 دور ماند صد فرسنگ
173 چون عقاب گردون گرد
174 صید خود در اوج اثیر
175 جوید و نمیجوید
176 یا بسان آینه ای
177 ز آن نقوش زود گذر
178 گوید و نمیگوید
179 با تبسمی مغرور
180 ناگهان به خویش دید
181 ز آنچه دید یا که شنود
182 در دلش فتد نوری
183 وین جوانهٔ شعر است
184 نطفهای غبار آلود
185 قلب او به جوشید
186 سینهاش کند تنگی
187 ز آتشی گدازنده
188 ارغنون روحش را
189 سخت در خروش آرد
190 یک نهان نوازنده
191 زندگی به او داده است
192 با سپارشی رنگین
193 پرتوی ز الهامی
194 شاعر پریشانگرد
195 راه خانه گیرد پیش
196 با سریعتر گامی
197 باید او کند کاری
198 کز جرقهای کم عمر
199 شعلهای برقصاند
200 وز نگاه آن شعله
201 یا کند تنی را گرم
202 یا دلی را بسوزاند
203 تا قلم به کف گیرد
204 خورد و خواب و آسایش
205 میشود فراموشش
206 افکند فرشتهٔ شعر
207 سایه بر سر چشمش
208 پرده بر در گوشش
209 نامهها سیه گردد
210 خامهها فرو خشکد
211 شمعها فرو میرد
212 نقشها برانگیزد
213 تا خیال رنگینی
214 نقش شعر بپذیرد
215 میزند بر آن سایه
216 از ملال یک پاییز
217 از غروب یک لبخند
218 انتظار یک مادر
219 افتخار یک مصلوب
220 اعتماد یک سوگند
221 روشنیش میبخشد
222 با تبسم اشکی
223 یا فروغ پیغامی
224 پرده میکشد بر آن
225 از حجاب تشبیهی
226 یا غبار ایهامی
227 و آن جرقهٔ کم عمر
228 شعلهای شود رقصان
229 در خلال بس دفتر
230 تا که بیندش رخسار؟
231 تا چه به اشدش مقدار؟
232 تا چه آیدش بر سر؟
233 (اشعار مهدی اخوان ثالث)