در دامن این مخوف از نیما یوشیج اشعار پراکنده 6

نیما یوشیج

آثار نیما یوشیج

نیما یوشیج

در دامن این مخوف جنگل

1 در دامن این مخوف جنگل

2 و این قله که سر به چرخ سوده است

3 اینجاست که مادر من زار

4 گهواره ی من نهاده بوده است

5 اینجاست ظهور طالع نحس

6 کامد طفلی زبون به دنیا

7 بیهوده بپرورید مادر

8 عشق آمد و در وی آشیان ساخت

9 بیچاره شد او ز پای تا سر

10 دل داد ندا بدو که : برخیز

11 اینجاست که من به ره فتادم

12 بودم با بره ها همآغوش

13 ابر و گل و کوه پیش چشمم

14 آوازه ی زنگ گله در گوش

15 با ناله ی آبها هماهنگ

16 اینجا همه جاست خانه ی من

17 جای دل پر فسانه ی من

18 این شوم و زبون دلم که گم کرد

19 از شومیش آشیانه ی من

20 اینجاست نشان بچگی ها

21 هیچم نرود ز یاد کانجا

22 پیره زنگی رفیق خانه

23 می گفت برای من همه شب

24 نقلی به پسند بچگانه

25 تا دیده ی من به خواب می رفت

26 خیزید می از میانه ی خواب

27 هر روز سپیده دم بدانگاه

28 که گله ی گوسفند ما بود

29 جنبیده ز جا فتاده بر راه

30 بزغاله ز پیش و بره از پی

31 من سر ز دواج کرده بیرون

32 دو دیده برابر روی صحرا

33 که توده شد چو پیکر کوه

34 حلقه زده همچو موج دریا

35 از پیش رمه بلند می شد

36 دو گوش به بانگ نای چوپان

37 و آن زنگ بز بزرگ گله

38 آواز پرندگان کوچک

39 و آن خوب خروسک محله

40 کز لانه برون همه پریدند

41 وز معرکه ی چنین هیاهو

42 من خرم و خوش ز جای جسته

43 فارغ زدی و ز رنج فردا

44 از کشمکش زمانه رسته

45 لب پر ز تبسم رضایت

46 دل پر ز خیال وقت بازی

47 ناگاه شنیدمی صدایی

48 این نعره ی بچه های ده بود

49 های های رفیق جان کجایی

50 ما منتظریم از پس در

51 من هیچ نخورده ، کف زننده

52 بر سر نه کله نه کفش بر پای

53 یکتای به پر سفید جامه

54 زنگوله به دست جسته از جای

55 از خانه به کوه می دویدیم

56 مادر می گفت : بچه آرام

57 می کرد پدر به من تبسم

58 من زلف فشانده شعر خوانان

59 در دامن ابر می شدم گم

60 دنیا چو ستاره می درخشید

61 اینجاست که عشق آمد و ساخت

62 از حلقه ی بچه ها مرا دور

63 خنده بگریخت از لب من

64 دل ماند ز انبساط مهجور

65 دیده به فراق ، قطره ها ریخت

66 ای عشق ،‌امید ، آرزوها

67 خسته نشوید در دل من

68 تا چند به آشیانه ماندن

69 دیدید چه ها ز حاصل من

70 که ترک مرا دگر نگویید ؟

71 ای دور نشاط بچگی ها

72 برقی که به سرعتی سرآ’ی

73 ای طالع نحس من مگر تو

74 مرگی که به ناگهان درایی

75 ایام گذشته ام کجایی ؟

76 باز ای که از نخست گردید

77 تقدیر تو بر سرم نوشته

78 بوسم رخ روز و گیسوی شب

79 کز جنس تواند ای گذشته

80 هر لحظه ز زلف تو است تاری

81 از عمر هر آنچه بود با من

82 نزد تو به رایگان سپردم

83 ای نادره یادگار عشقا

84 مردم ز بر تو دل نبردم

85 تا باغم خود ترا سرشتم

86 باز ای چنان مرا بیفشار

87 تا خواب ز دیده ام ربایی

88 امید دهی به روزگاری

89 کز تو نبود مرا جدایی

90 بازآ که غم است طالب غم

91 (اشعار نیما یوشیج)

92 سوی شهر آمد آن زن انگاس

93 سیر کردن گرفت از چپ و راست

94 دید ایینه ای فتاده به خاک

95 گفت : حقا که گوهری یکتاست

96 به تماشا چو برگرفت و بدید

97 عکس خود را ، فکند و پوزش خواست

98 که : ببخشید خواهرم ! به خدا

99 من ندانستم این گوهر ز شماست

100 ما همان روستازنیم درست

101 ساده بین ،‌ساده فهم بی کم و کاست

102 که در ایینه ی جهان بر ما

103 از همه ناشناس تر ، خود ماست

104 بز ملا حسن مسئله گو

105 چو به ده از رمه می کردی رو

106 داشت همواره به همره پس افت

107 تا سوی خانه ،‌ ز بزها ، دو سه جفت

108 بز همسایه ،‌بز مردم ده

109 همه پر شیر و همه نافع و مفت

110 شاد ملا پی دوشیدنشان

111 جستی از جای و به تحسین می گفت

112 مرحبا بز بزک زیرک من

113 که کند سود من افزون به نهفت

114 روزی آمد ز قصا بز گم شد

115 بز ملا به سوی مردم شد

116 جست ملا ،‌ کسل و سرگردان

117 همه ده ، خانه ی این خانه ی آن

118 زیر هر چاله و هر دهلیزی

119 کنج هر بیشه ،‌به هر کوهستان

120 دید هر چیز و بز خویش ندید

121 سخت آشفت و به خود عهد کنان

122 گفت : اگر یافتم این بد گوهر

123 کنمش خُرد سراسر استخوان

124 ناگهان دید فراز کمری

125 بز خود را از پی بوته چری

126 رفت و بستش به رسن ،‌زد به عصا

127 بی مروت بز بی شرم و حیا

128 این همه آب و علف دادن من

129 عاقبت از توام این بود جزا

130 که خورد شیر تو را مردم ده ؟

131 بزک افتاد و بر او داد ندا

132 شیر صد روز بزان دگر

133 شیر یک روز مرا نیست بها ؟

134 یا مخور حق کسی کز تو جداست

135 یا بخور با دگران آنچه تراست

136 (اشعار نیما یوشیج)

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر