در حاشیه از یدالله رؤیایی اشعار پراکنده 17

یدالله رؤیایی

آثار یدالله رؤیایی

یدالله رؤیایی

در حاشیه ی مرگ

1 در حاشیه ی مرگ

2 چشمان ستاره های نوسال

3 می رفتند

4 در گوشت ماه

5 خون مثل برج هایی از چرم

6 پرچم شده بود

7 مثل شكل چهار

8 یارن جلوتر همه ترسیده بودند ، ولی با ما

9 از ترس سخن نمی كردند

10 در هرم روان ریگ

11 با عشق به ریگ

12 با حالت دسته های گندم می رفتیم

13 و ساعت همواره

14 فردا و سه دقیقه بود

15 در حاشیه ی مرگ

16 شلاق گونه های خورشید

17 و ماه

18 تنها شده بود

19 شب را به صحبتی

20 من

21 در سطح كوچكی

22 خلوت كردم

23 سطحی عزیز و پهناور را

24 وقتی

25 به صحبت تو نشستم

26 لحن تو تخت آسایش شد

27 صبح دهان تو

28 این حجره ی فراغت من

29 انسان سالیا را تا كوچه های تاول برد

30 دیدم صدای تو

31 ظهر همه صداهاست

32 انسان رفته ی رؤیا را

33 چندانكه سالیا

34 از كوچه های تاول باز آورد

35 گفتم صدای آدمی

36 ظهر همه صداهاست

37 و ظهر زحمت

38 زوبین ظهر

39 از طول دره ها

40 گلوی بادها

41 گریخت

42 در كوچه های افسانه

43 اینك

44 پلكی به خواب می رود

45 پایی برهنه ، تاول را

46 سرشار عطر

47 می كشند

48 طفلی كه پرورش بود

49 آنجا در آن عزیز پهناور

50 طفلی كه ناگهانی بود

51 از اسكناس عیدی كشتی

52 می سازد

53 كه بارش از اعداد است

54 از سطح كوچك تو

55 از اندكی كه مردمك توست

56 از تنگه های دور

57 می آیم

58 از بادبان های بی باد

59 كز پلك تو

60 ترحم بند را

61 فریاد كرده اند

62 من از مسافت رنگ

63 من از بلاغت نور

64 می آیم

65 ……….

66 و شكل راه رفتن تو

67 معنای مثنوی است

68 در حالت عمیق عزیمت

69 كه منظره ی راه

70 بازوی صحرایی مرا به تكان می آرد

71 در حالت عمیق عزیمت شتاب های موازی

72 در گردی مچ تو به هم می رسند و

73 باد

74 صفات باد

75 شكل عزیز زانو را

76 كه قدرت و اطاعت را با هم دارد

77 تصویر می كند

78 تا قیصر از كف پای تو

79 قوس بلند طاق نصرت را

80 برگیرد

81 در حالت عمیق عزیمت كه سمت نیمرخ تو برابر نگهم ماند

82 پرواز طوطیان

83 جغرافیای صورت من را در هم ریخت

84 و آسمان

85 كه بایر از درخشش های آبی می شد

86 ناگاه

87 نام تو از تمام جهت ها

88 می آمد

89 وقتی كه باز می آیی

90 نام تو را

91 تمام جهت ها

92 رسم می كنند

93 و در گذار دامن تو دانه های شن

94 بر ریشه های پیدا

95 پیراهن عبور شعاع

96 می پوشد

97 پیشانی تو وسعت شیشه است

98 وقتی كه باز می آیی

99 و هر درخت ، بوسه است

100 وقتی كه مفصل تو ملاقاتی است

101 بین صفات باد و تكبیر توفان

102 و در هوای دهكده پیشانی تو وسعت اطراف هجر را

103 محدود می كند

104 تو باز می آیی با موجی از خلیج احمر

105 و گامی از عصای موسی

106 و شكل راه رفتن تو

107 معنای مثنوی است

108 و روح مولوی است اینك

109 كز ساق تو حكایت نی را

110 بر می دارد

111 (اشعار یدالله رؤیایی)

112 در كوچه های شن بی دیوار

113 با نام كوچه های بسیار

114 بسیار می دویدم

115 فریادم از تأنی تا می شد

116 در تای مهربان دفتر ها

117 و راهم از عروسك های نور

118 جشن درختكاری بود

119 كز شعله های گردن هاشان

120 از گردن های شعله ای

121 دست و پرنده جاری بود

122 همواره بود راهم اما من

123 همواره شیب می جستم

124 با ما پرنده های پر از پژواك

125 با ما پرنده های پریدن در خاك

126 مثل كبوتر شخم

127 وقت عبور بركت از خاك

128 وقتی كه گام گل میعان می گیرد

129 اینك كه دست های ما را به روی فریاد

130 بسته اند

131 در لحظه ی میان گودال

132 بسایر مانده ایم و صدایی

133 حتی صدای پر

134 دیگر

135 نمی كنیم

136 از ترس بودم

137 از شرم بودم

138 از سایه ی كنار تو بودم

139 دست من از سكوت پهلوهایت بود

140 و آن مایع تپنده ی محبوس

141 از پله های مردانه بالا می رفت

142 وقتی كه در فضای عظیم ترس

143 در لثه ی كبود تو دندان های دیوانه ام را

144 كشف كردم

145 چون برج كاه سوختم

146 و لثه ی تو احتضاری حیوانی داشت

147 ماه برهنه حاشیه ی شن گریست

148 و مایع حیات ، مرا برد

149 از ترس بودم

150 از شرم بودم

151 از فرصت تمام شدن

152 از حیف ، از نفس بودم

153 وقتی كه پر

154 در ناف نور گذر می كرد

155 گفتی تمام منظره هایت را

156 پرت كن

157 اما من

158 باغی در آستان زمستان بودم

159 ………

160 زیرا خلاصه ی تن تو در انگشت های كپسولی است

161 كه من خلاصه می شوم

162 وقت جنون پوستی ارتباط

163 هربار

164 كه این كلید بار گشودن دارد

165 و در كنار این عصب مستعار

166 صد شیرخواره رشد طبیعی شان را

167 با یاد زانوان و از یاد می برند

168 در زانوی تو

169 چهره ی یك شیرخواره تا ابد

170 بی رشد مانده است

171 وقت جنون پوستی ارتباط

172 باغ مثلث تو

173 منظومه ی سیاه كلاغان را

174 از قله ی سپیدار

175 پر می دهد

176 منظومه ی سیاه تو

177 پرواز هوشیار كلاغان است

178 وقتی خلاصه می شوم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر