خاك سیاهی از یدالله رؤیایی اشعار پراکنده 27

یدالله رؤیایی

آثار یدالله رؤیایی

یدالله رؤیایی

خاك سیاهی ست

1 خاك سیاهی ست

2 و ساقه پیغامی سبز برای نور

3 سایه پیغام را هوای گریز است

4 سایه پیغام اسیر سیاهی است

5 و نور منتظر

6 قدم قاصد را میشمارد

7 (اشعار یدالله رؤیایی)

8 می رفتم و طبیعت ساكن را

9 با سرعت نود می دویدم

10 با سرعت نود طبیعت ساكن

11 بی بهره از مشاهده می ماند

12 با آنكه كوه خالی از اندیشه نیست

13 اندیشه رانصیبی از صخره ها نبود

14 در خاطر اشتیاق تماشا بود

15 اما

16 ماشین كه اشتیاق تماشا نداشت

17 حیف

18 در نمیه راه دهكده ای ناگاه

19 از سرعت ایستادم و ماندم

20 استارت گاز

21 استارت گاز

22 سودی نداشت

23 از دوردست اسب سواری

24 بگشاد عنان و از بغلم چو غبار رفت

25 از زهر خند نیم نگاهش دلم گرفت

26 آیینه ام دوچرخه سواری را

27 از آن سوی بیابان می آورد

28 استار گاز

29 استارت گاز

30 نزدیك گشت و زنگ زنان رفت

31 وز پشت سر به خنده نگاهم كرد

32 وز پیش رو به طعنه نگاهش كردم

33 استارت گاز

34 استارت باز باز

35 سودی نداشت كار

36 من مانده بودم آنشب و ناچار

37 مهمان ده حبیب خدا بودم

38 در صبح نیم روشن فردا

39 در نیمه راه دهكده دیدم

40 یك كودك دهاتی ولگرد

41 بر لاستیك هاش

42 نعل الاغ كوبیده است

43 و بر دهانه سپرش

44 افسار بسته است

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر