تا رها سازم از یدالله رؤیایی اشعار پراکنده 23

یدالله رؤیایی

آثار یدالله رؤیایی

یدالله رؤیایی

تا رها سازم سرودم را

1 تا رها سازم سرودم را

2 عشق را آیینه كردم

3 در دل آیینه تصویری ندانم از كجا

4 رویید

5 جان شكفت از شوق دیدار و سرودم را

6 در شكوه سبز آینه رهاتر كرد

7 ای نگاه تو نسیم نور

8 انتظار ساقه را پیغام روییدن

9 ای تماشا !‌ ای طنین دور

10 دیده را در راه تاریك عطش ها

11 صبح نوشیدن

12 خسته از دیدار خویش ام باز كن

13 در تنم جوبار گرم خواب را

14 شایدم بیراهه ی رویا دهد

15 جلوه های روشن محراب را

16 شاید از شوق نیایش دست ها

17 از تنم پرواز گیرد سوی تو

18 شاید آن قندیل های سز تاب

19 شعله در من ریزد از جادوی تو

20 باز كن پیوند مژگان ها كه رود

21 در دل نیزار ها جاری شود

22 مردم چشم مرا بنواز تا

23 نقطه ی پایان بیزاری شود

24 در شكوه سبز آینه رهاتر شد

25 تا سرود من

26 جنبشی افتاد بر تصویر

27 فاصله ای باز كرد

28 از من جداتر شد

29 (اشعار یدالله رؤیایی)

30 نشست پرتو حیرت

31 به دستهای نیایشگرم

32 خمیده سقه ی تردید

33 به روی شچمه ی جوشان باورم

34 میان آینه و من

35 شكست شوق تماشا

36 ز چشم دختر تصویر

37 پرید جلوه ی رویا

38 درنگ عاطفه از گامم اشتیاق گرفت

39 به خواب آینه آوار شد حماسه دور

40 صدای روشن اشكی كه گرم بود هنوز

41 به اهتزاز نگاهم شكست راز بلور

42 كه سایه ای سرشار آمد از غم

43 درون بیدارم

44 كه خسته خواند ملالی غریب را

45 كدام مرد ؟

46 ندانم

47 كدام لب در من

48 میان فاصله ی لحظه ها نشست و سرود ؟

49 كدام حاجت در من

50 دریچه های حرفم به سرگذشت گشود ؟

51 تو آن نسیم سبكبال نرم پروازی

52 كه بر شدی چو غباری ز دور دست تنم

53 من از كرانه ی دور دیار تنهاییم

54 چو موج خسته دریدم ز شوق پیرهنم

55 چو آمدی به تن آشفته گشتم از دیدار

56 چو رفتی از غم تو سر به سنگ كوبیدم

57 دوباره باز به راه تو بازگشتم تا

58 گریز عطر تو از راه دور بوییدم

59 هوس بهسینه ام آشفت تا تو دور شدی

60 نفس دریغ ! دگر با تلاش یار نماند

61 چو آمدم كه غریوت دهم : ز ره برگرد

62 وجودم آب شد از من دگر غبار نماند

63 طلای ساحل مژگان بی تكان

64 برید جاده ی دریای دور را

65 دوباره پلك چ بگشود باز هم بر هم ریخت

66 ستیز سایه و سودای نور را

67 (اشعار یدالله رؤیایی)

68 ماورای روشن آینه را

69 سایه ای آشفته كرد از دور دست

70 پر زد از اقصای آن دشت زلال

71 دختر تصویر را درهم شكست

72 شكوه ای بیدار شد در پوستم

73 اندهی لغزید روی دستهام

74 آه ! اگر باز آشنا می آمدم

75 آن خیال خالی رویای خام

76 روزنی خندید و آوار صدا

77 آستان نور را لبریز كرد

78 یك دهان باز در متن غبار

79 طعنه ای را خواند

80 ای آزرده مرد

81 مانده ای بس در خم بیراهه مشتاق نگاه مهربان سنگ

82 در اشاره های گرم آفتاب و رنگ

83 در زبان بوته و تصویر مانده

84 خط هر سودا !‌ خطا خوانده

85 با كدامین مژده رویا گرم می داری ؟

86 خشكسار اشتیاقت را نهال وعده می كاری ؟

87 رو سرودت را به مهر آب ها بسپار

88 اینجا همزبانی نیست

89 قصه ی پاك نوازش را به دست خواب ها بسپار

90 اینجا مهربانی نیست

91 با وزش های دراز آه من

92 آینه ام چون غروبی تار شد

93 دست بردم تاغبارش بسترم

94 طعنه ای باز ن میان بیدار شد

95 ای به جان خاموش

96 ای به تن خسته

97 دیرگاهی چشم بر نقش سحر بسته

98 دور را پاییده چون گوش خروس صبح

99 خوانده ناهنگام با هر بانگ كز دور آشنا اید

100 هی به خود بسپار بسیار گفته : شب نمی یاید

101 آرزو گم كرده ای بس مانده حیران : از چه جویی

102 با كه پویی راه

103 با سر سودایی خود در كلاف دیگران گم

104 روزگاری تاج خونین كرده از منقار دوست

105 با كوبیده به بام روشن همسایه : كان گم كرده اوست

106 اینك از این آینه در این خلیج ساكن و آرام

107 با كدامین دختر تصویر رویا گرم می داری ؟

108 خشكسار اشتیاقت را نهال وعده می كاری ؟

109 با تپش های دل تو هیچ دل را گرمی پرواز نیست

110 هیچ كس با دیگری دمساز نیست

111 یكدم از چشمم قطار روزها

112 چون تبی تابید و چون دودی گذشت

113 در تنم هر چه زمان بود ایستاد

114 چهره ام سیراب سال و ماه گشت

115 پیر گشتم چون زمین دیر سال

116 پیری صد ریشه در من می دمید

117 لحظه ای با هر چه ماندم ناشناس

118 نبض من در قرن دیگر می تپید

119 (اشعار یدالله رؤیایی)

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر