تن‌ها یک بار از بیژن الهی اشعار پراکنده 1

بیژن الهی

آثار بیژن الهی

بیژن الهی

تن‌ها یک بار

1 تن‌ها یک بار

2 می‌توانست

3 در آغوشش کشند،

4 و می‌دانست آن‌گاه

5 چون بهمنی فرو می‌ریزد

6 و می‌خواست

7 به آغوشم پناه آورد ،

8 نامش برف بود

9 تنش، برفی

10 قلبش از برف

11 و تپشش

12 صدای چکیدن برف

13 بر بام‌های کاهگلی

14 و من او را

15 چون شاخه‌ ای که زیر بهمن شکسته باشد

16 دوست می‌داشتم.

17 در روز بزرگ، تنها

18 آن که بی‌شمار سوزن خورده است، می خندد

19 تنها خورشید.

20 روزی بزرگ، در اصالت ما، دست می‌برد

21 تا، سوزن سوزن، به ماش باز دهد

22 ما،در یک گفتگوی معمولی روزانه،بر سر خود

23 نا گهان خبردار می‌شویم

24 از تاجی از هوا

25 پی می‌بریم حرکات بی‌خودانه دست‌هامان،هنگام گفتگو

26 نامه‌هائی از هوا را توشیح کرده است،

27 نخوانده، توشیح کرده است

28 شاید در یکی از نامه‌ها، به عشق، معترف شده باشیم

29 یا به قتل،

30 و شاید از این روست که بی‌دلیل، دوست داشته

31 یا تبعید می‌شویم

32 ما که زادگاه، وطن، قلمرومان، چارپایه‌ای کوتاه است،

33 در دم تبعید،کشیدن چارپایه

34 در دم خفقان

35 بدانیم پادشاه هوائیم، پادشاه هوائیم.

36 ناگهان  هوا پژمرد

37 کنار امامزاده ی گل زرد

38 خشک می شود سبک شود،نگو که ازخشکی

39 گُر می گیرد به باد سرد

40 روسیاهم فردا

41 شرمنده ام از گل ،اما

42 گل پژمرده ی تو شفاعتم خواهد کرد

43 ای فاطمه ،درمیان گلزارهای بی برگشت.

44 تنها یک­‌بار می‌­توانست

45 در آغوش‌اش کِشَد

46 و می­‌دانست آن‌گاه چون بهمنی فرو می­‌ریزد

47 و می­‌خواست به آغوش‌ام پناه آورد؛

48 نام‌اش برف بود

49 تن‌­اش برفی

50 قلب‌اش از برف

51 و تپش‌اش صدای چکیدن برف

52 بر بام‌های کاه‌­گلی،

53 و من او را

54 چون شاخه­‌ای که زیر بهمن شکسته باشد

55 دوست می­‌داشتم.

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر