۱ از شمس لنگرودی اشعار پراکنده 8

شمس لنگرودی

آثار شمس لنگرودی

شمس لنگرودی

۱

1 ۱

2 جز روزگار من

3 همه چیز را سفید کرده برف.

4 ۲

5 سراسر شب

6 برف بارید

7 دو زاغچه

8 آینه شان را در برف می چرخاندند

9 در جست و جوی دانه

10 دعا می خواندند.

11 ۳

12 سخنی بگو برف!

13 آنکه پس از تو از تو سخن می گوید

14 آب نام اوست.

15 ۴

16 برف

17 کلامی

18 که فقط

19 بر زبان سکوت جاری می شود

20 سفیدخوانی آسمان است

21 در فصل آخر سالنامه ی بی برگ.

22 ۵

23 آنچه سبک می آید

24 برف

25 آنچه سنگین می گذرد

26 برف برف.

27 شمس لنگرودی

28 نوروز منی تو

29 با جان نو خریده به دیدارت می دوم

30 شکوفه های توام من

31 به شور میوه شدن

32 در هوای تو پر می کشم.

33 شمس لنگرودی

34 می‌نویسم چنان زیبایی

35 که صخره‌ها سر راهت آب می‌شوند

36 تا با تو راهی دریا شوند

37 کرجی‌ها به صخره پناه می‌برند

38 تا پیشت بمانند و

39 به بستر دریا نیفتند

40 می‌نویسم چنان زیبایی

41 که تمامی آب‌ها دهانه دریا جمع می‌شوند

42 تا ورود تو را ببینند…

43 ای رود

44 انگشتت را به من بده

45 به ساحل شعرهای من قدم نه

46 نمی‌توانم از تو چنان بگویم که دفتر اشعارم‌تر شود

47 انگشتت را به من بده

48 بر پله‌های دفتر من قدم نه

49 می‌خواهم گل‌هایی در شعرم بروید

50 که کرک ملتهبش را زیر سر انگشتانم حس کنی

51 شمس لنگرودی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر