-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با لبخند
2 نشانی خانه ی تو را می خواستم
3 همسایه ها می گفتند سالها پیش
4 به دریا رفت
5 کسی دیگر از او
6 خبر نداد
7 به خانه ی تو
8 نزدیک می شوم
9 تو را صدا می کنم
10 در خانه را می زنم
11 باران می بارد
12 هنوز
13 باران می بارد
14 از سرما هم اگر نمیمردیم
15 از عشق میمردیم
16 این دستهای تو
17 پاسخ روز را خواهد داد
18 اگر گم شوند
19 همیشه در سایههای تابستان میمانم
20 بیآنکه نام کوچهی بنبست را بدانم
21 در انتهای کوچه یک کوه است
22 و چون قلب از حرکت بازماند
23 و چون شکوفه فولاد شود
24 و میوه نشود
25 من ندانسته
26 در یک صبحگاه تابستانی
27 راهام را بر گندمزار بهدوزخ به بهِشت
28 متوقف میکنم
29 به خانهی تو میآیم
30 موها را تازه شانه کردهای
31 از ایشان ساعت حرکت
32 قطار را پرسیدهای
33 هر کس تو را ببیند
34 گمان نمیکند
35 که قطار سهروز است
36 در برف مانده
37 پس ایستگاهها
38 در زمستان گم میشود
39 و هر کس ندانسته
40 مرگ را صدا میکند
41 پس دیدار کنیم
42 از لادنی که در گلدانِ شکسته
43 گُل داد
44 پس با پای پیاده
45 در این سنگلاخ بدویم
46 این اردیبهشت
47 این فروردین
48 حتی سراسر تابستان ما را تسلی نیست
49 پس چگونه
50 در این کوچههای بنبست
51 سرازیر شدیم
52 دیگر ما ماندهایم و تا پایان عمر
53 این پرسش
54 شاخهها در قدمهای ما
55 چه هستند
56 آغاز خلقت
57 آیا گل جوانه زده بود
58 در چشمان من
59 در گرمای مرداد ماه
60 در آفتاب
61 ساعتها گفتگو کردیم.
62 هنگام روز
63 کجا می روی
64 در خانه بمان
65 غمگینم
66 گیلاس ها بر درختان نشسته اند
67 پرنده از تنهایی
68 پر نمی زند
69 هراس دارد
70 من
71 همواره در روز
72 زخم قلبم را به تو
73 نشان می دهم
74 در خانه بمان
75 آوازها
76 از خانه دور است
77 یک ستاره
78 هنوز در آسمان
79 مانده است
80 شب می شود
81 گلهای سرخ
82 در شب
83 در باغچه دیده نمی شوند
84 در باغچه یادبود تو است
85 کنار این بوته های گل
86 سرخ
87 می خواستی بمیری
88 مردی
89 به تو بانگ زدیم
90 تو را صدا کردیم
91 تو مرده بودی
92 یار من
93 لحظه ای در بهشت
94 دوام آور
95 شب تمام می شود
96 کلید خانه را
97 گم کرده بودیم
98 در کوچه ماندیم
99 در کنار خانه
100 علف ها روییده بود
101 اما چه سود
102 سایه نداشتند
103 زاده شدم
104 که لباس نو بپوشم
105 جمعه ها تعطیل باشد
106 در تابستان
107 آب سرد بنوشم
108 عشق را باور کنم
109 کلمات مرا به ستوه نمی آورد
110 انگشتانم
111 در میان برگهای درختان
112 تسلیم روز می شوم
113 لباسها بر تنم
114 کهنه است
115 من
116 در تابستان آب گرم
117 می نوشم
118 هنوز تشنه ام