وای، باران؛ از حمید مصدق اشعار پراکنده 10

حمید مصدق

آثار حمید مصدق

حمید مصدق

وای، باران؛

1 وای، باران؛

2 باران،

3 شیشه پنجره را باران شست .

4 از دل من اما،

5 چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

6 آسمان سربی رنگ،

7 من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ .

8 می پرد مرغ نگاهم تا دور،

9 وای، باران،

10 باران،

11 پر مرغان نگاهم را شست .

12 خواب رویای فراموشی‌هاست !

13 خواب را دریابم،

14 که در آن دولت خواموشی‌هاست .

15 من شکوفایی گل‌های امیدم را در رویاها می بینم،

16 و ندایی که به من می‌گوید :

17 گر چه شب تاریک است

18 دل قوی دار،

19 سحر نزدیک است.

20 دل من، در دل شب،

21 خواب پروانه شدن می بیند .

22 مهر در صبحدمان داس به دست

23 آسمان‌ها آبی،

24 پر مرغان صداقت آبی ست

25 دیده در آینه صبح تو را می بیند .

26 از گریبان تو صبح صادق،

27 می گشاید پر و بال .

28 تو گل سرخ منی

29 تو گل یاسمنی

30 تو چنان شبنم پاک سحری؟

31 نه، از آن پاکتری .

32 تو بهاری؟

33 نه، بهاران از توست .

34 از تو می گیرد وام،

35 هر بهار این‌همه زیبایی را .

36 هوس باغ و بهارانم نیست

37 ای بهین باغ و بهارانم تو !

38 (اشعار حمید مصدق)

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر