-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این تازه نیست
2 قدیمی است
3 دو نفر
4 همه نیستند
5 همیشه نیستند
6 خویش اند
7 و حس و حدسشان برای حادثه نزدیک
8 حدس دور دارند
9 برادر نیستند
10 که من بودم
11 تو نبودی
12 یا نمی دانم
13 شاید جوان بودم
14 شما جوان بودید
15 تو پیر بودی
16 کبوتران را دانه ندادم
17 یک تکه آسمان را خوب حفظ کردیم
18 که وقتی تو نبودی
19 بتوانیم از حفظ بخوانیم
20 این برای آن روزها کافی بود
21 دوستت دارم …
22 باید در چشمان نگریست،
23 یا در گوشها گفت؟
24 جنبش انگشتانت که به روی هم انباشته شده بود
25 و مروارید چشمانت
26 دلیل بود؟
27 در عصر یک پاییز
28 در اتوبوس بودیم
29 دورمان دیوار شیشهای سبز …
30 سبزی شیشهها، زرد پاییز را
31 سبز خرم کرده بود.
32 از سبزی برگها بهار به اتوبوس نشست.
33 بیرون خزان در کار بود.
34 نمیدانستم در بهار درون باید گفت؟
35 یا در خزان برون؟
36 من و بهار پیاده شدیم
37 بهار در خیابان محو شد
38 پاییز در کنارم راه میآمد.
39 “احمدرضا احمدی”
40 از مجموعه: “روزنامهی شیشهای”
41 کتاب: می گویند بیرون از این اتاق برف می بارد (گزینه اشعار)
42 / نشر نیماژ / چاپ اول زمستان 92
43 چه سرگردان است این عشق
44 که باید نشانی اش را
45 از کوچه های بن بست گرفت
46 چه حدیثی است عشق
47 که نمی پوسد و افسرده نیست
48 حتی آن هنگام
49 که
50 از آسمان به خانه آوار
51 شود
52 ﺑﻮﺳﻪﻫﺎ
53 ﺁﻭﺍﺭﻩﺗﺮﯾﻦ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻧﺪ
54 ﺑﺮ ﺑﺎﺩ
55 ﺑﺮ ﺩﺭ
56 ﺑﺮ ﺧﻮﺩ
57 ﺑﺮ ﺣﺴﺮﺕ
58 ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﻟﺐ
59 ﻛﺴﻲ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﻲﻛﻨﺪ
60 ﻟﺒﺨﻨﺪﺵ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺴﺖ
61 ﭘﻠﯽ ﺑﺎﺷﺪ
62 ﻛﻪ ﺟﻤﻌﻪ ﺭﺍ
63 ﺑﻪ ﻫﻤﻪﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻫﻔﺘﻪ
64 ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﺪ …
65 “ﺍﺣﻤﺪﺭﺿﺎ ﺍﺣﻤﺪﯼ”
66 شهری فریاد میزند:
67 آری
68 کبوتری تنها
69 به کنار برج کهنه میرسد
70 میگوید:
71 نه.
72 بهار، از تنهایی، زبانی دیگر دارد
73 گل ساعت
74 مرگ روزها و اطلسی ها را
75 میگوید
76 این آواز را چگونه به شهر رسانیم؟
77 که آواز
78 در پشت دروازههای گمان
79 خواهد مرد
80 تو با خواب به شهر درآ
81 تا آواز در چشمانت مخفی باشد.
82 ما که از دیروز گرم اتاقهای استوایی آمدهایم
83 قرارمان
84 در آوازهای صبح است.
85 فرصتی بخواهید
86 تا گیسوان خود را در آفتاب کنار رودخانه
87 شانه بزنید
88 فرصتی بخواهید
89 که مخفی ترین نام خود را
90 که خون شما را صورتی می کند
91 از
92 رود بزرگ بپرسید
93 به نام آن اسب
94 به نام آن بیابان
95 شما فرصت دارید
96 تا چیدن گندم ها
97 تا زرد شدن کامل گندم ها
98 عاشق شوید
99 فقط روزهای کودکی رابرای یکدیگر
100 نگویید
101 گندم ها زرد شدند
102 گندم ها چیده شدند
103 نان گرم آماده است
104 ولی
105 شما کنار
106 بوته های زرد ذرت باشید
107 آب را در کوزه بریزید
108 کوزه را کنار تنها بوته ی گل سرخ
109 بگذارید
110 ما
111 شما را هنوز به خاطر آن گل سرخ
112 دوست داریم