از هر لیوانی از احمدرضا احمدی اشعار پراکنده 42

احمدرضا احمدی

آثار احمدرضا احمدی

احمدرضا احمدی

از هر لیوانی که آب نوشیدم

1 از هر لیوانی که آب نوشیدم

2 طعم لبان تو و پاییزی

3 که تو در آن به جا ماندی به یادم بود

4 فراموشی پس از فراموشی

5 اما

6 چرا طعم لبان تو و پاییزی که تو در آن

7 گم شدی در خانه مانده بود

8 ما سرانجام توانستیم

9 پاییز را از تقویم جدا کنیم

10 اما

11 طعم لبان تو بر همه ی لیوان ها و بشقاب ها

12 حک شده بود

13 لیوان ها و بشقاب ها را از خانه بیرون بردم

14 کنار گندم ها دفن کردم

15 زود به خانه آمدم

16 تو در آستانه در ایستاده بودی

17 تو در محاصره ی لیوان ها و بشقاب ها مانده بودی

18 گیسوان تو سفید

19 اما لبان تو هنوز جوان بود

20 به یاد تو هستم

21 کاش

22 خداحافظی نمی‌کردی و می‌رفتی

23 من عمری خداحافظی تو را

24 به یاد داشتم

25 پاییز پشت پنجره

26 استوار ایستاده است

27 مرا نظاره می‌کند

28 که چرا من

29 هنوز جهان را ترک نکرده‌ام

30 من که قلب فرسوده دارم

31 من که باید با قلب فرسوده

32 کم کم تو را فراموش کنم!

33 “احمدرضا احمدی”

34 این که ما تا سپیده سخن از گل های بنفشه بگوییم

35 شب های رفته را بیاد بیآوریم

36 آرام و با پچ پچ برای یک دیگر از طعم کهن مرگ بگوییم

37 همه ی هفته در خانه را

38 ببندیم

39 برای یک دیگر اعتراف کنیم

40 که در جوانی کسی را دوست داشته ایم

41 که اکنون سوار بر درشکه ای مندرس

42 در برف مانده است

43 نه

44 باید دیگر همین امروز

45 در چاه آب خیره شد درشکه ی مانده در برف را

46 باید فراموش کنیم

47 هفته ها راه است تا به درشکه ی مانده در

48 برف برسیم

49 ماه ها راه است تا به گلهای بنفشه برسیم

50 گلهای بنفشه را در شبهای رفته بشناسیم

51 ما نخواهیم توانست با هم مانده ی عمر را

52 در میان کشتزاران برویم

53 اما من تنها

54 گاهی چنان آغشته از روز می شوم

55 که تک و تنها

56 در میان کشتزاران می دوم

57 و در

58 آستانه ی زمستان

59 سخن از گرما می گویم

60 من چندان هم

61 برای نشستن در کنار گلهای بنفشه

62 بیگانه و پیر نیستم

63 هفته ها از آن روزی گذشته است

64 که درشکه ی مندرس در برف مانده بود

65 مسافران

66 که از آن راه آمده اند

67 می گویند

68 برف آب شده است

69 هفته ها است

70 در آن خانه ای که صحبت از مرگ می گفتیم

71 آن خانه

72 در زیر آوار گلهای اقاقیا

73 گم شده است

74 مرا می بخشید

75 که باز هم

76 سخن از

77 گلهای بنفشه گفتم

78 گاهی تکرار روزهای

79 گذشته

80 برای من تسلی است

81 مرا می بخشید

82 ابر نخستین ترانه‌ی معجزه را

83 بر لب‌هامان حک کرد

84 زبانمان را فراموش کردیم

85 کفش و لباسمان کهنه ماند

86 و ما

87 با بوسه

88 درختان را

89 بهار کردیم.

90 ما در بدبختی، سوءتفاهم بودیم

91 بادکنک‌ها

92 که نفس‌های عشق مشترکمان

93 در آن حبس بود

94 به تیغک‌ها خورد و منفجر شد

95 قلبمان ایستاد

96 و ساعت‌های خفته‌ی زمین

97 به کار افتاد.

98 “احمدرضا احمدی”

99 از مجموعه: وقت خوب مصائب

100 من چگونه توانستم

101 عطر گل را از گل سرخ

102 جدا بدانم

103 و همراه گل سرخ

104 عطر گل سرخ را

105 فراموش کنم

106 این اتفاقات بود

107 که می خواست

108 عمر را بی حاصل جلوه

109 دهد

110 چنان از حافظه ی ما

111 بر کف خیابان مروارید

112 می ریخت

113 که من متعجب

114 می خواستم

115 آبشار را

116 به نقطه ی اولش

117 که شاید برف های کوه

118 بود

119 ببرم

120 ساده دلی بود

121 اما

122 می دانستم

123 به من امید می دهد

124 اندکی پس از آفتاب غروب

125 عروسان بر کف خیابان

126 رها

127 به دنبال مرواریدها بودند

128 خونسرد و خاموش

129 از عابران

130 احوال مرواریدها را

131 می پرسیدند

132 در آن غروب

133 هیچ چیز تعجب نداشت

134 نه اسبی که از گله ی اسبان

135 رها شده بود

136 و به دنبال سیب سرخی

137 مدام می دوید

138 یا از چشمه ی زیر درختان

139 افرا

140 شیر فوران می کرد

141 لحظه ای خواستیم

142 حدس و گمان را

143 درباره ی آینده

144 ادامه دهیم

145 که باران آمد

146 و ذهن همه ی ما شسته

147 شد

148 باران تا صبح جمعه

149 ادامه داشت

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر