همنفس، همنفس، از سیمین بهبهانی اشعار پراکنده 19

سیمین بهبهانی

آثار سیمین بهبهانی

سیمین بهبهانی

همنفس، همنفس، مشو نزدیک

1 همنفس، همنفس، مشو نزدیک

2 خنجرم،‌ آبداده از زهرم

3 اندکی دورتر!‌ که سر تا پا

4 کینه‌ام، خشم سرکشم، قهرم

5 لب منه بر لبم!‌ که همچون مار

6 نیش در کام خود نهان دارم

7 گره بغض و کینه یی خاموش

8 پشت این خنده در دهان دارم

9 سینه بر سینه‌ام منه!‌ که در آن

10 آتشی هست زیر خاکستر

11 ترسم آتش به جانت اندازم

12 سوزمت پای تا به سر یکسر

13 مهربانی امید داری و من

14 سرد و بی رحم همچو شمشیرم

15 مار زخمین به ضربت سنگم

16 ببر خونین ز ناوک تیرم

17 یادها دارم از گذشتهٔ خویش

18 یادهایی که قلب سرد مرا

19 کرده ویرانه یی ز کینه و خشم

20 که نهان کرده داغ و درد مرا

21 یاد دارم ز راه و رسم کهن

22 که دو ناساز را به هم پیوست

23 من شدم یادگار این پیوند

24 لیک چون رشته سست بود، گسست

25 خیرگی‌های مادر و پدرم

26 آن دو را فتنه در سرا افکند

27 کودکی بودم و مرا ناچار

28 گاه از این،‌گاه از آن، جدا افکند

29 کینه‌ها خفته گونه گونه بسی

30 در دل رنجدیدهٔ سردم

31 گاه از بهر نامرادی ی خویش

32 گه پی دوستان همدردم

33 کودکی هر چه بود زود گذشت

34 دیده‌ام باز شد به محنت خلق

35 دست شستم ز خویش و خاطر من

36 شد نهانخانهٔ محبت خلق

37 دیدم آن رنج‌ها که ملت من

38 می‌کشد روز و شب ز دشمن خویش

39 دیدم آن نخوت و غرور عجیب

40 که نیارد فرود، گردن خویش

41 دیدم آن قهرمان که چندین بار

42 زیر بار شکنجه رفت از هوش

43 لیک آرام و شادمان، جان داد

44 مهر نگشوده از لب خاموش

45 دیدم آن چهرهٔ مصمم سخت

46 از پس میله‌های سرد و سیاه

47 آه از آن آخرین ز لبخند

48 وای از آن واپسین ز دیده نگاه

49 دیدیم آن دوستان که جان دادند

50 زیر زنجیر، با هزار امید

51 دیدم آن دشمنان که رقصیدند

52 در عزای دلاوران شهید

53 همنفس، همنفس،‌ مشو نزدیک

54 خنجرم، آبداده زهرم

55 اندکی دورتر!‌ که سر تا پا

56 کینه‌ام،‌ خشم سرکشم، قهرم

57 خنجرم، خنجرم که تیزی خویش

58 بر دل خصم خیره بنشانم

59 آتشم، آتشم که آخر کار

60 خرمن جور را بسوزانم.

61 من با توام ای رفیق! با تو

62 همراه تو پیش می‌نهم گام

63 در شادی تو شریک هستم

64 بر جام می تو می‌زنم جام

65 من با توام ای رفیق! با تو

66 دیری است که با تو عهد بستم

67 همگام توام،‌ بکش به راهم

68 همپای توام، بگیر دستم

69 پیوند گذشته‌های پر رنج

70 اینسان به توام نموده نزدیک

71 هم بند تو بوده‌ام زمانی

72 در یک قفس سیاه و تاریک

73 رنجی که تو برده‌ای ز غولان

74 بر چهر من است نقش بسته

75 زخمی که تو خورده‌ای ز دیوان

76 بنگر که به قلب من نشسته

77 تو یک نفری … نه!‌ بیشماری

78 هر سو که نظر کنم، تو هستی

79 یک جمع به هم گرفته پیوند

80 یک جبهه‌ی سخت بی شکستی

81 زردی؟ نه!‌ سفید؟ نه!‌ سیه، نه

82 بالاتری از نژاد و از رنگ

83 تو هر کسی و ز هر کجایی

84 من با تو، تو با منی هماهنگ.

85 ستاره دیده فروبست و آرمید بیا

86 شراب نور به رگ‌های شب دوید بیا

87 ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت

88 گل سپیده شکفت و سحر دمید بیا

89 شهاب ِ یاد تو در آسمان خاطر من

90 پیاپی از همه سو خطّ زر کشید بیا

91 ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم

92 ز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید بیا

93 به وقت مرگم اگر تازه می‌کنی دیدار

94 بهوش باش که هنگام آن رسید بیا

95 به گام‌های کسان می‌برم گمان که تویی

96 دلم ز سینه برون شد ز بس تپید بیا

97 نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت

98 کنون که دست سحر دانه دانه چید بیا

99 امیدِ خاطر ِ سیمین ِ دل شکسته تویی

100 مرا مخواه از این بیش ناامید بیا.

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر