بر بلند سبز از یدالله رؤیایی اشعار پراکنده 42

یدالله رؤیایی

آثار یدالله رؤیایی

یدالله رؤیایی

بر بلند سبز چنار از دور

1 بر بلند سبز چنار از دور

2 آفتاب بسته طلایی ها

3 سایه ها به زمزمه ای خاموش

4 در نشیب تند جدایی ها

5 در فضای خسته غمی بیدار

6 مرده در نگاه كلاغ آواز

7 پیش دیده میله ناهنجار

8 پشت پنجره گذر سرباز

9 چه غروب بی نفس تنگی

10 مژده در غریو كلاغش نیست

11 جغد هم گریخته پروازی

12 در سكوت مرده باغش نیست

13 جاده خالی از قدم قاصد

14 دل تپیده منتظر پیغام

15 همه خستگی همه سنگینی

16 آسمان روی چنار آرام

17 اشك شب نشسته به خاكستر

18 چشم اختران سحر مبهوت

19 لحظه ها چو جاده بی عابر

20 جاده ها چو مرده بی تابوت

21 سایه در سكون سكوت آرام

22 منتظر نشسته كه روز آید

23 شاخه در ستوه ز بی برگی

24 مات رفتن شب را پاید

25 پهنه دلم همه ناهموار

26 دوستی و دشمنی از هم دور

27 هر كه پا نهاده در این ویران

28 هر كه دل سپرده بر این رنجور

29 زان میان اگر كه گلی بشكفت

30 دیدمش كه خنده خاری بود

31 در سرشك من زده راه خون

32 بر سپند من شده رقص دود

33 خسته ام ز گشت و گذار شب

34 از گذار من شده شب ولگرد

35 هر چه در من است چو من در تب

36 هر چه در شب است چو شب دلسرد

37 نه شكفت روشن آغوشی

38 كه نیاز خویش بیارایم

39 نه نوید پاسخ خاموشی

40 كه ندای بسته گشایم

41 روز اگر به خار نگاه من

42 گلرخی به مهر نتابد رخ

43 شب به جستجوی دو چشمم نیز

44 برق چشمم پنجره ها پاسخ

45 با رگم گرفته خیابان مهر

46 هر دو خامش و تهی از خونند

47 گه در این دوانده سگی آواز

48 كه در آن گرفته غمی پیوند

49 بر درخت خشك همه رفته

50 خشك مانده شیوه لبخندم

51 برگی از دریغ نمی افتد

52 تا نسیم فكر بر آن بندم

53 گر نوازشم ز خیالی نیست

54 بادیه نشین شده پندارم

55 گر مرا نیاز به رنگ و بوست

56 اینك او بهار طرب زارم

57 آن زمان كز عطش ظهر زمین

58 بانگ خاموش به افلاك كشد

59 روی بارویی كهنه به شتاب

60 سوسماری تن بر خاك كشد

61 از لهیب نفس تابستان

62 دشت تف كرده و تب خیز و گران

63 سگی آواره دود بر لب جوی

64 له له از تشنگی آرد به زبان

65 سایه ای تنها در راه كویر

66 شیفته جلوه خاموش سراب

67 پیش رو موج نمكزار سپید

68 پشت سر دوزخ خورشید مذاب

69 پای پر آبله بردارد گام

70 می گشیاد عرق از چهره پیر

71 در سرش نقش یكی كومه تار

72 همه رویایش در آن كومه اسیر

73 جاده ها جادوی بی طعمه دشت

74 مانده تا دور بیابانها مات

75 می برد زیر نگاه خورشید

76 خاك گرمازده را خواب قنات

77 برج متروك كه در سر می پخت

78 بغبغوهای كبوترها را

79 اینكش یار همه خلوت كور

80 اینك آواش همه مرگ صدا

81 برج لالی همه تن شعله گرم

82 كاروان گیر زمان های كهن

83 اینك همه دل آهن سرد

84 مانده رویاگر چاووش و چمن

85 همه جا چشمه بیدار سكوت

86 در رگ هر چه كه پنهان جوشان

87 همه جا خیمه خاموش صدا

88 در تن هر چه كه پیدا ویران

89 …….

90 آن زمان كز لب دریای غروب

91 آب نوشد به فراغت خورشید

92 در طربخانه بزم ملكوت

93 دامن عشوه ببافد ناهید

94 روز پا در گل شب مبهم ومات

95 روز نه شب نه نه آن است و نه این

96 بهت و حیرت ز نهانگاه فلك

97 چنگ یازیده به سیمای زمین

98 دشت خود باخته از هیبت شام

99 بر سر كوه نشسته اندوه

100 ابر ها چون گل آتش رخشان

101 آسمان را همه دل بار ستوه

102 خفته هر چیزی بیدار نگاه

103 مانده هر چشمی بیمار فروغ

104 دود برخاسته تا خیمه ابر

105 هول ها بر شده با شكل دروغ

106 سبزه زاران غروب افسرده

107 اختری در تپش روییدن

108 باغ پاییز افق بی لبخند

109 علفی در عطش جوشیدن

110 عاشقی سوخته با رنج مدام

111 چشمه یاد بیاورده به جوش

112 خط هر نقش بر او خیره شده

113 گیرد از هر گل تصویر سروش

114 كه مرا این هستی بی درد چه سود ؟

115 كس نچیدی بر و باری كه نكاشت

116 تا نبردم رد پا در ره دوست

117 دوستم هیچكس از قلب نداشت

118 آنكه انسانش نام است دریغ

119 نیست جز رانده نفرین نجات

120 هوس خلقت و رویای دروغ

121 دمل كوری بر جسم حیات

122 ……..

123 شب نمی جنبد از جا كه مباد

124 آب ها آغوش آشفته كنند

125 با تن برهنه ماه در آب

126 موج ها قصه ناگفته كنند

127 لیك در جلوه خاموشی ها

128 صوت ها زندگی آغاز كنند

129 تا صداهای دگر برخیزند

130 بی صدایی را جادو شكنند

131 باد شوخ از دل صحرا ها مست

132 نرم می آید با ناز و غرور

133 بر كف دریا اندازد موج

134 بشكند بر تن مه تنگ بلور

135 قلعه ویران تنها و در آن

136 هر چه نجواست در اندیشه خواب

137 نه طنین بسته در او شیهه اسب

138 نه در او ریخته پرواز ركاب

139 سالها رفته نه پیدا با او

140 نه خروش و نه خطاب و نه نفیر

141 می پزد در شب تاریك به دل

142 جلوه دور سواران اسیر

143 شب نمی جنبد از جا كه مگر

144 خواب اختر ها سرریز شود

145 جیرجیرك ز صدا افتد باز

146 خامشی بانگ شب آویز شود

147 آنزمان از پی نان طایفه ای

148 در نشیب دره ها كوچ كند

149 مرده بر پشت زنی كودك و زن

150 بی خبر در ره شب گام زند

151 باز لالایی دلها بیدار

152 بر لب مشتاقان ملتهب است

153 باز نجوای دهانها تنها

154 آب باریك ته جوی شب است

155 ……

156 جرس از همهمه افتاد كه باز

157 كاروان افتد در راه درنگ

158 نای آوازگر پیك خروس

159 به هر آن دور طنین داد چو زنگ

160 شب سپیدی زد و چون مار گریخت

161 روز ماری گشت آغوش گشود

162 قطره قطره همه دنیای وجود

163 ریخت در دامن این مار كبود

164 ریخت بر خاك همه اختركان

165 خاك رخساره دگر بگرفت

166 سایه های دشت از هم واشد

167 دشت خمیازه ز پیكر بگرفت

168 لحظه ای در آن هر چه مشكوك

169 لحظه در آن همه چیز از هم دور

170 لحظه ای در آن هر چیز رفیق

171 لحظه در آن هر چه مبهم و كور

172 آسمان آشتی دشمن و دوست

173 گرگ و میش از یك جوی آب خورند

174 روی باروی ویران افق

175 نیزه زاران طلا تاب خورند

176 طاق تا بربندد در ره نور

177 رنگ ها می جنبند از همه جا

178 شاخه ها ساخته گهواره صوت

179 سایه ها رانده ز هم چون گله ها

180 روی هر نقش تولد بنشست

181 زندگی لذت تكرار گرفت

182 فوج رنگین صداها رمه وار

183 دشنه از دست شب تار گرفت

184 روی پیشانی گلدسته شهر

185 صبح بنشسته و ره رویا زد

186 خوابها بشكست از جنبش نور

187 نبض حركت در ژرفاها زد

188 (اشعار یدالله رؤیایی)

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر