از دوردست از یدالله رؤیایی اشعار پراکنده 6

یدالله رؤیایی

آثار یدالله رؤیایی

یدالله رؤیایی

از دوردست عمر

1 از دوردست عمر

2 تا سرزمین میلادم

3 صدها هزار فرسخ بود

4 با اسب های خسته كه راه دراز را

5 توفان ضربه های سم آرند از ارمغان

6 با بوی خیس یال

7 و طبل های بی قرار نفس ها

8 پرواز تازیانه ی خود را فراز راه

9 افرشاتم

10 انبوه لال فاصله ها را

11 این خیل خیره گی ها را زیر پای خویش

12 انباشتم

13 دیدم كه شوق آمدن من

14 یكباره ازدحام عظیم سكوت شد

15 دیدم تولدم به دیارش غریب بود

16 و سایه ای كه سوخته ز آواره گی ، هنوز

17 در آفتاب ها

18 دنبال لانه ی تن من

19 می گردد

20 تنهایی زمین من ، آنجا

21 با صد شكاف بیهوده ، رویای سیل را

22 خندیده است

23 پیشانی شكسته ی بارو ها

24 راز جهان برهنگی را به چشم دهر

25 اوج مناره ها

26 كز هول تند صاعقه سرباختند

27 در بی زبانی اش همه سرشار سنگ

28 خامش مانده ،‌ وسعت شن های دور را

29 اندیشه می كند

30 شاید گریز سایه ی بالی ؟

31 شاید طنین بانگ اذانی

32 آن برج های كهنه ، كه ماندند

33 بی بغبغوی گرم كبوترها

34 پرهای سرد و ریخته را دیریست

35 با بادهای تنها ، بیدار می كنند

36 و ریگزار ها كه نشانی ز رود و دشت

37 گویی درخت ها و صداها را

38 تكرار می كنند

39 انصاف ماهتاب

40 در خواب جانورها

41 و خار بوته ها

42 شب های شب تقدس می ریزد

43 و از بلند ریخته بر خاك

44 از یادگار قلعه ی مفقود

45 سودای اوج و همهمه می خیزد

46 و بام ها به ریزش هر باران

47 غربال می شوند

48 با خاك هایشان كه زمان گرسنه را

49 در آفتاب هاش به زنجیر دیده اند

50 اندام های نور ، به سودای سایه ها

51 پامال می شوند

52 با فوجشان كه ظلمت تسلیم را

53 بیگاه در خشونت تقدیر دیده اند

54 ای یادگار های ویران

55 تركیبی از غلاف تهی از مار

56 آن مار ،‌ آن خزنده ی معصوم

57 من بود كز میان شما بگریخت

58 و جلد گوهرین سر ویرانه ها نهاد

59 تا روزگار این بسیار

60 بگذشت

61 من از هراس عریانی

62 بر خویش جامه كردم نامم را

63 اینك كدام نام ، مرا خوانده ست ؟

64 ای یادها ، فراوانی ها

65 اینك كدام نیش ؟

66 آه … ای من !‌ ای برادر پنهانم

67 زخم گران مرابنواز

68 من باز گشت ، بی تو نتوانم

69 در پیش چشم خسته ی من ، باز شد

70 بار دگر ادامه ی مأنوس جاده ها

71 توفان ضربه های سم و بوی خیس یال

72 ابعاد خیره ،‌فاصله های عبوس و لال

73 من با تولدم

74 در دور دست عمر

75 تبعید می شدم

76 همراه بی گناهی هایم

77 در آن سوی زمانه كه دور از من

78 با سرنوشت های موعود جلوه داشت

79 جاوید می شدم

80 زخم ظریف عقربه در من بود

81 وقتی كه دایره كامل شد

82 معماری بیابان

83 همراه با روایت عقربه تكرار شد

84 من با خیال و عقربه مخلوط بودم

85 و عقربه

86 بر روی یك بیابان

87 بیابان دیگری می ساخت

88 وقتی كه باد می آمد

89 آواز شن

90 درهای بسته را دربانی می كرد

91 در پشت بسته ی درها ،‌شن

92 پهلو گرفت

93 و ما

94 از نان و روزنامه سخن كردیم

95 تنهایی قدیمی دنیا

96 در حركت ریه هامان

97 در سینه ها تنفس می شد

98 زندانیان شن

99 وقتی كه باد می آمد

100 از نان و روزنامه سخن كردند

101 چه تابناك بود طعام ما

102 دیار من همه ی طول راه بود

103 و طول بودم من

104 و راه بودم

105 و طول راه ، كه قربانی دیارم بود

106 و یاد آشنایی او

107 باد را

108 نگاه كن

109 اینك

110 عبوذ می دهد از روز میز من

111 و سرگذشت صحرا كه آفتاب و نمك را

112 حضور می دهد

113 نمی توانم ، آه

114 كویر را در پاكت كنم

115 و باز گردانم

116 برای آن همه طول

117 زیرا در آسمان

118 شیرازه ی سفرنامه ام را

119 از آفتاب دوختم

120 در كوچه های بی بازو

121 درگاه های بی زن

122 با آفتاب سوختم

123 تصویر این شكستگی اما سنگین است

124 تصویر این شكستگی ، ای مهربان

125 ای مهربان ترین

126 تعادل روانی آیینه را به هم خواهد ریخت

127 مرا به باغ كودكی ام مهمان كن

128 زیرا من از بلندی های مناجات

129 افتاده ام

130 وقتی كه صبح ، فاصله ی دست و پلك بود

131 صحرا پر از سپیده دم می شد

132 با حرف های مشروط

133 با مكث های لحظه به لحظه

134 با دست های من

135 كه شكل های مشكوك را

136 پرچین و توطئه را

137 از روی صبح بر میچید

138 اینك تمام آبی های آسمان

139 در دستمال مرطوبم جاری ست

140 وز جاده های بدبخت

141 گنجشك ها غروب را به خانه ام آورده اند

142 گنجشك های بیكار

143 گنجشك های روز تعطیلی

144 شب ، در گریز اسب سیاه

145 یك صف درخت باقی می ماند

146 در چهار كهكشان نعل

147 یك صف درخت

148 بی شیهه می گذشت

149 رگ بریده ، دهان باز كرده و ریخت

150 افق دراز

151 دراز

152 دراز لخته لخته ،‌ دراز مذاب

153 زنی در اصطكاك تاریكی

154 به شكل تازه ای از شب رسید

155 ستاره ای رسیده ، در ته خود چكه كرد

156 صدایی ، از سرعت پرسید

157 كجا ؟

158 كجا ؟

159 اما جواب ،

160 گذشتن بود

161 و در گریز اسب سیاه

162 سرعت پیاده می رفت

163 سرعت ، ‌صف درخت بود

164 كه می ماند

165 در چتر های بسته ، باران است

166 خشكی بخارهای معلق را

167 به خود نمی پذیرد

168 و در مؤسسات تحقیق

169 اشباح

170 حیرت باران سنج ها را

171 اندازه می گیرند

172 در چترهای بسته اینك

173 كدام بام

174 غربال می شود ؟

175 اینك كدام میدان

176 تاریخ را میان قفس برده ست ؟

177 نامردهای باستانی

178 در زره باران

179 با عطسه های شمشیر

180 بر اسب های سرفه

181 از خون سایه ها میدان را

182 در خلاء سرخ

183 رنگین كنند ؟

184 در چتر بسته دلتنگی ست

185 باران بی علامت

186 بی پیغام

187 هوش بلند ساختمان ها را

188 به بوی خاك تازه ، سوقات می كند

189 و كاخ ها و كنگره ها

190 ناگاه

191 در عطر كاه گل

192 همه

193 غش می كنند

194 در چتر بسته پوست معماری

195 با خشم خارپشت

196 منطق ارقام را

197 آشفته كرده است

198 در چتر بسته ، شبدرهای وحشی

199 از جلگه های دور به راه اوفتاده اند

200 و خوشه های دیم

201 از كوه های اطراف

202 شهر بزرگ را

203 با ارتباط های گیاهی

204 محاصره كرده اند

205 ای ارتباط های گیاهی

206 برزیگران شبدر

207 بازیگران در شب

208 نوك ارتفاع ها به زمین می آیند

209 تا راه رفتن باران را

210 بر تپه ها

211 تماشا

212 كنند

213 این تپه های پیموده

214 از میله های ممتد

215 كه قحط را به حافظه ی نخ نمای آب

216 می بافند

217 در چتر بسته دروازه های بابل

218 از ازدحام عاج لگدمال می شود

219 وقتی كه دختران جو

220 خط های گرم و طولانی می گریند

221 انبوه سكوت پسران زمین

222 كز پنجره عبارت های زمزمه گر را می بینند

223 یاد قیام و خاطره ی فریاد را

224 بی تاب می شوند

225 فرزندان ملت

226 دسته های مهاجر كندوها

227 در اهتزاز پرچم هاتان

228 ما جمله كودكیمان را

229 جا گذاشتیم

230 فراریان افشان

231 از جبه های دور

232 بر كشتگاه نزدیك

233 ای گام های بی مهمیز

234 ای گام های بركت

235 كه در میان مزرعه تاریخ جنگ را

236 بی اعتبار كرده اید

237 شهر از صدای شستن می آید

238 ما از صدای شسته شدن

239 با برگ شسته

240 صخره شسته

241 دلهای شسته

242 عینك های شسته ست

243 تردید شسته

244 احتیاط شسته

245 دفترچه های شسته

246 سفرنامه های شسته

247 تصویب نامه های شسته

248 وزیران شسته

249 آه

250 ای اشتیاق شستن

251 كوسیل ؟

252 باران شستشو افسوس

253 در چترهای

254 بسته جاری ست

255 خمیازه های سیل ، در ترك خاك رس

256 تا انتهای خشك وریدش

257 یاد عزیز ابر را

258 خون می دواند

259 و رویش طناب از غضب مار

260 و برق شیشه در گذر سوسمار

261 ………..

262 با كاروان من

263 تحرك متروك

264 صحرا مجال صحبت بود

265 و كاروان كه فرصت اندیشه را

266 از صحنه ی نمكزار

267 بر می گرفت

268 پیمانه های سرخ عطش را

269 با خواب باستانی كاریز

270 پر می كرد

271 ما از میان استراحت شرقی می رفتیم

272 پستان های بی شیر مادران

273 با دكمه هایی از شیر

274 شب را به جاده های شیری می دادند

275 و چشم های خسته ی مردان

276 بر كهكشان

277 شروع شن ها

278 جاری بود

279 بر گرد ای تحرك متروك

280 اینجا نه ابر ،‌ نه گذر باد

281 دیریست تا معاش نبات را

282 پیغامی از سواحل تبخیر نیست

283 و سرنوشت آب

284 در سفره های زیر زمینی

285 تقطیر آسمان را از یاد برده است

286 (اشعار یدالله رؤیایی)

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر