1 این همه پروانهها، سوخته از چپ و راست شمع شب ما بود، راه شبستان کجاست؟
2 شحنه اگر دوست بود، این همه بیداد چیست؟ وین همه آشوب چه؟ گر ملک از شهر ماست
3 چون نپسندد جفا نرگس سرمست یار؟ کز قبل او ستم وز طرف ما رضاست
4 دلبر اگر میکند گوش به فریاد ما زین ستم و داوری داد نخواهیم خواست
1 پیراهن ار ز یاسمن و گل کند رواست آن سرو لاله چهره، که در غنچهٔ قباست
2 خلقی، چو طرف، بر کمرش بستهاند دل وین دولت از میانه ببینیم تا کراست؟
3 کرد از هوای خویش دلم گرم ذرهوار آن آفتاب روی، که بر بام این سراست
4 بر خاک پای او چه غم؟ ار صد هزار پی آب رخم بریخت، که خون منش بهاست
1 کار ما امروز زان رخ با نواست شکر ایزد کان مخالف گشت راست
2 گر چه یک چند از وفاداری بجست هم چنان وقت وفا داری بجاست
3 عارض او در خم زلف چو مار آرزویی در دهان اژدهاست
4 عیب نتوان کرد اگر روزی دو، دوست روی میپیچد، که دشمن در قفاست
1 مدتی شد تا دل ما صورت آن سرو راست دوست میدارد، ولیکن زهرهٔ گفتن کراست؟
2 روی او در حسن چون ما هست، میگویم تمام قد او در لطف چون سروست، بنمودیم راست
3 گر زبان در کام من شیرین شود چون نام او بر زبانم رانم، سرم در معرض اندیشهاست
4 ای زبان، بگذر، که نام پاک او از بس شرف در ضمیرم گر بگردد، هم نپندارم رواست
1 باز مخمورم، کجا شد ساقی؟ آن ساغر کجاست؟ تشنگان عشق را آن آب چون آذر کجاست؟
2 همچو چشم خویش ساقی مست میدارد مرا ما کجاییم، ای مسلمانان، و آن کافر کجاست؟
3 آن چنان خواهم درین مجلس ز مستی خویش را کز خرابی باز نشناسم که: راه در کجاست؟
4 خلق میگویند: زهد و عشق با هم راست نیست ما به ترک زهد گفتیم، این حکایت بر کجاست؟
1 یارب، این مهمان چون ماه از کجاست؟ وین سپاه کیست و آن شاه از کجاست؟
2 عکس خورشیدی چنان بالا بلند بر چنین دیوار کوتاه از کجاست؟
3 گر ز مرغ جان به شاخ دل رسید غلغل «انی انا الله» از کجاست؟
4 دل درین وادی ز تاریکی بسوخت سوی آن آتش بگو راه از کجاست؟
1 ای نسیم صبح دم، یارم کجاست؟ غم ز حد بگذشت، غمخوارم کجاست؟
2 وقت کارست، ای نسیم، از کار او گر خبر داری، بگو دارم، کجاست؟
3 خواب در چشمم نمیآید به شب آن چراغ چشم بیدارم کجاست؟
4 بر در او از برای دیدنی بارها رفتم، ولی بارم کجاست؟
1 نوبهارست و چمن خرم و گلزار اینجاست ارم دیده و آرام دل زار اینجاست
2 بر سر خار چمن روی بمالیم چو گل گر بدانیم که باز آن گل بیخار اینجاست
3 تن از آنجا نشکیبد، دلم اینجا چون نیست دلم آنجا ننشیند، که مرا یار اینجاست
4 عجب ار تا به ابد روی رهایی بیند این دل خسته که محبوس و گرفتار اینجاست
1 نهان از نهان کیست؟ دلدار ماست برون از جهان چیست؟ بازار ماست
2 به دستم ز باغ جهان گل مده که بیروی آن نازنین خار ماست
3 اگر مقبلی هست،در بند اوست وگر مشکلی هست، در کار ماست
4 بر ما به جز نام آن رخ مگوی که او قبلهٔ چشم بیدار ماست
1 روزهداران را هلال عید ابروی شماست شب نشینان را چراغ از پرتو روی شماست
2 ماه زنگی نسبت رومی رخ شاهی نسب بنده آن چشم ترک و زلف هندوی شماست
3 مشک چینی را ز غیرت بر نمیآید نفس زان دم عنبر، که در دام دو گیسوی شماست؟
4 این که میآید دم صبحست یا باد ختن؟ یا نسیم روضهٔ فردوس؟ یا بوی شماست؟