90 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای

1 صورت او را ز معنی آشنایی با دلست ورنه صورتها بسی دانم که از آب و گلست

2 صورت بت کافری باشد پرستیدن ولی بت پرست ار معنی بت بازیابد واصلست

3 هر که او را دیده‌ای باشد، شناسد صورتی کار صورت سهل باشد، ره به معنی مشکلست

4 ما نظر با روی او از راه معنی کرده‌ایم آنکه ما را بستهٔ صورت شناسد غافلست

1 هم ز وصف لبت زبان خجلست هم ز زلف تو مشک و بان خجلست

2 تا دهان و رخ ترا دیدند غنچه دل تنگ و ارغوان خجلست

3 دل به جان از رخ تو بویی خواست سالها رفت و همچنان خجلست

4 دیده را با رخ تو کاری رفت دل بیچاره در میان خجلست

1 انجمن شهر ملای گلست باده بیاور، که صلای گلست

2 نالهٔ مرغان سحرخوان به صبح از سر عشقت، نه برای گلست

3 بر رخ خوبان جهان خط کشید سبزه، که خاک کف پای گلست

4 باغ، که او خاک معنبر کند سنبل او خواجه سرای گلست

1 از جام عشق بین همه باغ و بهار مست دوران دهر عاشق و لیل و نهار مست

2 ناهید در هبوط و قمر در شرف خراب خورشید در طلوع و فلک ذره‌وار مست

3 مجنون و عشق خسته و ایوب و صبر زار توفان و نوح بیدل و منصور و دار مست

4 چندین پیاده بنگر و چندین سوار بین گاهی پیاده بیدل و گاهی سوار مست

1 دل مست و دیده مست و تن بی‌قرار مست جانی زبون چه چاره کند با سه چار مست؟

2 تلخست کام ما ز ستیز تو، ای فلک ما را شبی بر آن لب شیرین گمار، مست

3 یک شب صبح کرده بنالم بر آسمان با سوز دل ز دست تو، ای روزگار، مست

4 ای باد صبح، راز دل لاله عرضه دار روزی که باشد آن بت سوسن عذار مست

1 روی تو، که قبلهٔ جهانست از دیدهٔ من چرا نهانست؟

2 جایی به جز از درت ندارم گر درنگری، بجای آنست

3 در دل زده‌ای تو آتش عشق وین آه، که می‌زنم، دخانست

4 دل یاد تو در ضمیر دارد آن نیست که بر سر زبانست

1 حسن خوبان عزیز چندانست که رخ یوسفم به زندانست

2 باش، تا او به تخت مصر آید که بخندد لبی که خندانست

3 بگذارد ز دل زلیخا را گر چه مانند سنگ و سندانست

4 گر چه باشد به شهر او راهت مرو آنجا، که شهر بندانست

1 درد دلم را طبیب چاره ندانست مرهم این ریش پاره پاره ندانست

2 راز دلم را به صبر، گفت: بپوشان حال دل غرقه از کناره ندانست

3 طالع من خود چه شور بود؟ که هرگز هیچ منجم در آن ستاره ندانست

4 یار به یک بار میل سوی جفا کرد حق وفای هزار باره ندانست

1 این باغ سراسر همه پر باد وزانست جنبیدن این شاخ درخشان همه زانست

2 او را نتوان دید، که صورت نپذیرد هر چند که صورتگر رخسار رزانست

3 بس رنگ بر آرد ز سر این خم پر از نیل آن خواجه، که سر جملهٔ این رنگ رزانست

4 آن عقل، که بر هر غلط انگشت نهادی در صنعت آن کار که انگشت گزانست

1 عشق روی تو نه در خورد دل خام منست کاول حسن تو و آخر ایام منست

2 از تو دارم هوسی در دل شوریده، ولی راه عشقت نه به پای دل در دام منست

3 مگرم عقل شکیبی دهد از عشق، ارنه بس خرابی کند این جرعه، که در جام منست

4 من حذر می‌کنم از عشق، ولی فایده نیست حذر از پیش بلایی، که سرانجام منست

آثار اوحدی مراغه‌ای

90 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی