90 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای

1 نهان از نهان کیست؟ دلدار ماست برون از جهان چیست؟ بازار ماست

2 به دستم ز باغ جهان گل مده که بی‌روی آن نازنین خار ماست

3 اگر مقبلی هست،در بند اوست وگر مشکلی هست، در کار ماست

4 بر ما به جز نام آن رخ مگوی که او قبلهٔ چشم بیدار ماست

1 چندان نظر تمام، که دل نقش او گرفت از وی نظر بدوز چو دل را فرو گرفت

2 بیرون رو، ای خیال پراکنده، از دلم از دیگری مگوی، که این خانه او گرفت

3 ای پیرخرقه،یک نفس این دلق سینه‌پوش بر کن ز من، که آتش غم در کو گرفت

4 جانا، تو بر شکست دل ما مگیر عیب چون سنگ می‌زنی، نبود بر سبو گرفت

1 هم خانه‌ایم، روی گرفتن حلال نیست ناگفته پرسشی، که سخن را مجال نیست

2 گفتی: بسنده کن به خیالی ز وصل ما ما را بغیر ازین سخنی در خیال نیست

3 گر ماه صورت تو ببیند، به صدق دل خود معترف شود که: درو این کمال نیست

4 در پرده‌ای و بر همه کس پرده می‌دری با هر کسی و با تو کسی را وصال نیست

1 بد میکنند مردم زان بی‌وفا حکایت وانگه رسیده ما را دل دوستی به غایت

2 بنیاد عشق ویران، گر می‌زنم تظلم ترتیب عقل باطل، گر می‌کنم شکایت

3 صد مهر دیده از ما، ناداده نیم بوسه صد جور کرده بر ما، نادیده یک جنایت

4 آیا بر که گویم: این قصهٔ پریشان؟ یا بر که عرضه دارم این رنج بنهایت؟

1 ای حلقه کرده دلها در حلقهای گوشت چون موی گشته خلقی ز آن موی تا به دوشت

2 بر سر زند چلیپا از زلف پای بندت دم در کشد مسیحا از شکر خموشت

3 بگدازد از خجالت، حال، نبات مصری چون پسته گر بخندد لعل شکر فروشت

4 جان هزار بیدل در لعل آبدارت خون هزار عاشق در جزع فتنه کوشت

1 هیچ اربه صید دلها در زلف تابت افتد اول بکشتن من عزم شتابت افتد

2 بسیار وعده دادی ما را به روز وصلی چون روز وصل باشد، ترسم که خوابت افتد

3 چشمت خطا بسی کرد، ای ماهرخ چه باشد؟ گر بعد ازین خطاها رای صوابت افتد

4 یک ذره گر دل تو میلی بما نماید از ذره‌ای چه نقصان در آفتابت افتد؟

1 گر به دست آوریم دامن دوست همه او را شویم و خود همه اوست

2 آنکه او را در آب می‌جویی همچو آیینه با تو رو در روست

3 تو تویی خود از میان برگیر کز تویی تو رشته تو برتوست

4 گر شود کوزه کوزه گرنه شگفت که بسی کاسه سوده گشت و سبوست

1 کار ما امروز زان رخ با نواست شکر ایزد کان مخالف گشت راست

2 گر چه یک چند از وفاداری بجست هم چنان وقت وفا داری بجاست

3 عارض او در خم زلف چو مار آرزویی در دهان اژدهاست

4 عیب نتوان کرد اگر روزی دو، دوست روی میپیچد، که دشمن در قفاست

1 آن بت وفا نکرد، که دل در وفای اوست و آن یار سر کشید که تن خاک پای اوست

2 گر زانکه عاشقی به مثل خاک دوست شد ما خاک آن سگیم که پیش سرای اوست

3 سازی ندیده‌ایم و نوایی ازو، مگر ساز غمش، که خانهٔ ما پرنوای اوست

4 در دیده کس نیامد و دل یاد کس نگردد تا دل مقام او شد و تا دیده جای اوست

1 حال دل پیش که گویم؟ که دل ریش ندارد کیست در عشق تو کو غصه ز من بیش ندارد

2 دوش گفتی که: فلان از سر تیغم نبرد جان بزن و مرد مخوانش که سری پیش ندارد

3 سر درویش فدا شد به وفا در قدم تو پادشه‌زادهٔ ما را سر درویش ندارد

4 قد او تیر بلا، غمزهٔ او ناوک فتنه یارب، این ترک چه تیریست که در کیش ندارد؟

آثار اوحدی مراغه‌ای

90 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی