گرچه صد بارم برانند از اوحدی مراغهای غزل 72
1. گرچه صد بارم برانند از برت
بر نمیدارم سر از خاک درت
...
1. گرچه صد بارم برانند از برت
بر نمیدارم سر از خاک درت
...
1. نیامد وقت آن کز من بخواهی عذرآزارت؟
دلم را شربتی سازی ز لعل چاشنی دارت؟
...
1. ای ز لعلت قیمت یاقوت پست
سنبلت را دستهٔ گل زیر دست
...
1. بهار آمد و باغ پیرایه بست
چمن سبز پوشید و در گل نشست
...
1. بی تو نکردیم به جایی نشست
با تو نشستیم به هر جا که هست
...
1. ماهی، که لبش بجای جانست
گر ناز کند،به جای آن است
...
1. آمد نسیم گل به دمیدن ز چپ و راست
ساقی، می شبانه بیاور، که روز ماست
...
1. آن زخم، که از تو بر دل ماست
مشنو که: به مرهمی توان کاست
...
1. این همه پروانهها، سوخته از چپ و راست
شمع شب ما بود، راه شبستان کجاست؟
...
1. پیراهن ار ز یاسمن و گل کند رواست
آن سرو لاله چهره، که در غنچهٔ قباست
...
1. کار ما امروز زان رخ با نواست
شکر ایزد کان مخالف گشت راست
...
1. مدتی شد تا دل ما صورت آن سرو راست
دوست میدارد، ولیکن زهرهٔ گفتن کراست؟
...