ای مردگان، کجایید؟ از اوحدی مراغهای غزل 716
1. ای مردگان، کجایید؟ اینک مسیح زنده
هر دم لبش حیاتی در مردهای دمنده
...
1. ای مردگان، کجایید؟ اینک مسیح زنده
هر دم لبش حیاتی در مردهای دمنده
...
1. عاشقان درد کش را دردی میخانه ده
از قدح کاری نیاید، بعد ازین پیمانه ده
...
1. ای داده روی خوب تو از حسن داد دیده
ایزد ز آفرین فراوانت آفریده
...
1. نوای عشق بلبل را دلی باید بلا دیده
ز سوز و آه خود بسیار سرد و گرمها دیده
...
1. مینالم ازین کار به سامان نرسیده
وین درد جگر سوز به درمان نرسیده
...
1. ای بر فلک از رخ علم نور کشیده
زلف تو قلم در شب دیجور کشیده
...
1. ماییم و خراباتی پر بادهٔ جوشیده
جز رند خراباتی آن باده ننوشیده
...
1. چمن پر گهر شد ز باران ژاله
زمین پر کواکب ز یاقوت لاله
...
1. دل جفت درد و غم شد زان دیلمی کلاله
گل را قبول کم شد زان روی همچو لاله
...
1. در سر و سرای خود نگذاشتم الاالله
وندر دل ورای خود نگذاشتم الاالله
...
1. ای روشن از رخ تو زمین و زمان همه
تاریک بیتو چشم همین و همان همه
...
1. بر در میخانه این غلغل و آن طنطنه
چیست؟ بیاور چراغ، پیش نه آتشزنه
...