زود شود باز بستهٔ تو از اوحدی مراغهای غزل 680
1. زود شود باز بستهٔ تو
عاشق از دام جستهٔ تو
...
1. زود شود باز بستهٔ تو
عاشق از دام جستهٔ تو
...
1. دل به تو دادیم و شکستی، برو
سینهٔ ما را چو بخستی ، برو
...
1. حسن مصرست و رخ چون قمرت میر درو
عشق زندان و حصارش که شدم پیر درو
...
1. امشب از پیش من شیفته دل دور مرو
نور چشم منی، ای چشم مرا نور،مرو
...
1. آن چشم مست بین، که دلم گشت زار ازو
ای دوستان، بسوخت مرا، زینهار ازو!
...
1. ای دل مکن، بهر ستمی این نفیر ازو
چون جانت اوست، تن زن و دل برمگیر ازو
...
1. عمر که بیاو گذشت، ذوق ندیدیم ازو
دل بر شادی نخورد، تا ببریدیم ازو
...
1. گر دهد یارت امان ایمن مشو
ور ببخشاید، به جان ایمن مشو
...
1. دل سرای خاص شد، از مجلس عامش مگو
جان چو بر جانان رسید، از پیک و پیغامش مگو
...
1. ای ز چین و حلقهٔ زلف سیاه
بسته شادروان خوبی گرد ماه
...
1. چون همه ملک وجود خانهٔ شاهست و شاه
راه چه جویی به غیر؟ بیش چه پویی به راه؟
...
1. آن تیر بالا را ببین: ز ابرو کمانها ساخته
از تیر چشم مست خود آهنگ جانها ساخته
...