ای نور چشم من ز رخ لالهرنگ از اوحدی مراغهای غزل 668
1. ای نور چشم من ز رخ لالهرنگ تو
سوگند سخت من به دل همچو سنگ تو
...
1. ای نور چشم من ز رخ لالهرنگ تو
سوگند سخت من به دل همچو سنگ تو
...
1. ترا گزید دل من،مرا گزید غم تو
به حال من نظری کن، که مردم از ستم تو
...
1. ای خرمن گل خوشهچین پیش تن و اندام تو
بلبل نخواند، وصف گل تا من نگویم نام تو
...
1. ای رشک گل تازه رخ چون سمن تو
عرعر خجل از قد چو سرو چمن تو
...
1. ای ترک، دل ما را خوشدار به جان تو
مگذار تن مارا لاغر چو میان تو
...
1. به جان من، به جان من، به جان تو، به جان تو
که نام من نفرمایی فراموش از زبان تو
...
1. به چشم سر هدف سازم دل خود را به جان تو
اگر بر نام من تیری بیندازد کمان تو
...
1. دل من خستهٔ یاریست بیتو
تنم در قید بیماریست بیتو
...
1. گر چه زان ما گشتی، سر ما چه دانی تو؟
ور چه مات میخوانیم، این دعا چه دانی تو؟
...
1. ای مدد تیره شب از موی تو
روز مرا روشنی از روی تو
...
1. سوی من شادی نیاید،تا نیایم سوی تو
روی شادی آن زمان بینم که بینم روی تو
...
1. گل در قرق عرق کند از شرم روی تو
صافی به کوچها دود از جستجوی تو
...