کرا بر تو فرستم که شرح از اوحدی مراغهای غزل 298
1. کرا بر تو فرستم که شرح حال کند؟
به نام من ز لبت بوسهای سؤال کند؟
1. کرا بر تو فرستم که شرح حال کند؟
به نام من ز لبت بوسهای سؤال کند؟
1. هر زمان آشفتهدل نامم کند
با دل آشفته در دامم کند
1. هر نفسی عشق او بیدل و دینم کند
آتش سودای او خاک زمینم کند
1. دل به کسی سپردهام کو همه قصد جان کند
کام کسی روا نکرد، اشک بسی روان کند
1. مطرب، مهل که محنت و غم قصد جان کند
راهی سبک بیار، که رطلم گران کند
1. دلم از لعل تو یک بوسه تمنا نکند
که جفای تو مرا دیده چو دریا نکند
1. در آن شمایل موزون چو دل نگاه کند
هزار نامه به نقش هوس سیاه کند
1. یار آن کسی بود که به کارت نگه کند
باری نگه کنی، دوسه بارت نگه کند
1. نگار من به یکی لحظه صد بهانه کند
وگر به جان طلبم بوسهای رهانه کند
1. عاشق کسی بود که چو عشقش ندی کند
اول قدم ز روی وفا جان فدی کند
1. ترک ستم پرست من ترک جفا نمیکند
عهد به سر نمیبرد، وعده وفا نمیکند
1. صبری کنیم تا ستم او چه میکند؟
با این دل شکسته غم او چه میکند؟