90 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای

1 باز بالای تو ما را در بلا خواهد نهاد دود زلفت آتشی در جان ما خواهد نهاد

2 دامنم پر خون دل گردد ز دست روزگار کان سزا در دامن هر ناسزا خواهد نهاد

3 از سر زلف دلاویز و لب شیرین تو آنکه بر گیرد دل خود در کجا خواهد نهاد؟

4 دست صبح از چین زلف عنبرآمیزت به لطف نافها در دامن باد صبا خواهد نهاد

1 هیچ اربه صید دلها در زلف تابت افتد اول بکشتن من عزم شتابت افتد

2 بسیار وعده دادی ما را به روز وصلی چون روز وصل باشد، ترسم که خوابت افتد

3 چشمت خطا بسی کرد، ای ماهرخ چه باشد؟ گر بعد ازین خطاها رای صوابت افتد

4 یک ذره گر دل تو میلی بما نماید از ذره‌ای چه نقصان در آفتابت افتد؟

1 ز هجر او دل من هر زمان به دست غم افتد تنم ز دوری او در شکنجهٔ ستم افتد

2 شبی که قصهٔ درد دل شکسته نویسم ز تاب سینه بسوزم که سوز در قلم افتد

3 قدم بپرسشم، ای بت، بنه، که چون تو بیایی زمن دریغ نیاید سری که در قدم افتد

4 رها مکن که: به یک بارگی ز پای درآیم که در کمند تو دیگر چو من شکار کم افتد

1 چون بگذری دلم به تپیدن در اوفتد دستم ز غم به جامه دریدن در اوفتد

2 گر پرتوی ز روی تو افتد بر آسمان ماهش چو مشتری به خریدن در اوفتد

3 ور قامتت به باغ درآید، ز شرم او حالی به قد سرو خمیدن در اوفتد

4 پرواز مرغ جان نبود جز به کوی تو روزی که اتفاق پریدن در اوفتد

1 یاد تو ما را چو در خیال بگردد عقل پریشان شود، ز حال بگردد

2 چون تو پسر مادر سپهر نزاید گرد جهان گر هزار سال بگردد

3 ماه نبیند ستاره‌ای چو جبینت گر چه بسی بر سپهر زال بگردد

4 خط سیه می‌دمد ز رویت و زنهار! تا نگذاری که: گرد خال بگردد

1 کجا شد ساربانش؟ تا دلم را تنگ در بندد چو روز کوچ او باشد به پیش آهنگ در بندد

2 گر او در پنج فرسنگی کند منزل چنان سازم کز آب چشم خود سیلی به ده فرسنگ دربندد

3 دلم آونگ آن زلفست و جان خسته می‌خواهد که: خود را نیز هم روزی بدان آونگ در بندد

4 همین بس خون بهای من که: روز کشتنم دستش نگار ساعد خود را به خونم رنگ در بندد

1 عشق و درویشی و تنهایی و درد با دل مجروح من کرد آنچه کرد

2 آه من شد سرد و دل گرم از فراق بر سر کس کی گذشت این گرم و سرد؟

3 مونسم مهرست و صحبت اشک سرخ علتم عشقست و برهان روی زرد

4 دیده‌ای دارم درو پیوسته آب چهره‌ای دارم برو همواره گرد

1 هر دم از خانه رخ بدر دارد در پی عاشقی نظر دارد

2 هر زمان مست بر سر کویی با کسی دست در کمر دارد

3 یار آن کس شود، که مینوشد دست آن کس کشد، که زر دارد

4 دوست گیرد نهان و فاش کند مخلصان را درین خطر دارد

1 دلی، که میل به دیدار دوستان دارد فراغتی ز گل و باغ و بوستان دارد

2 کدام لاله به روی تو ماند؟ ای دلبند کدام سرو چنین قد دلستان دارد؟

3 گرت به جان بخرم بوسه‌ای، زیان نکنم که بوسه عاشق بدبخت را زیان دارد

4 کسی که چون تو پری چهره در کنار کشد اگر چه پیر بود، دولتی جوان دارد

1 شاهد من در جهان نظیر ندارد بوی سر زلف او عبیر ندارد

2 سرو بدین قد خوش خرام نروید ماه چنان طلعت منیر ندارد

3 ابروی همچون کمان بسیست ولیکن هیچ کس آن قامت چو تیر ندارد

4 مهر، که در حسن پادشاه نجومست هیات آن روی مستنیر ندارد

آثار اوحدی مراغه‌ای

90 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی