90 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای

1 ماه کشمیری رخ من، از ستمکاری که هست می‌پسندد بر من بیچاره هر خواری که هست

2 چشم گریانم ز هجر عارض گل رنگ او ابر نیسان را همی ماند، ز خون باری که هست

3 ای که بر ما می‌پسندی سال و ماه و روز و شب هر بلا و محنت و درد دل و زاری که هست

4 نیست خواهد شد وجود دردمند ما ز غم گر وجود ما ازین ترتیب بگذاری که هست

1 ترک گندم گون من هر دم به جنگی دیگرست روی او را هر زمان حسنی و رنگی دیگرست

2 تنگهای شکر مصری بسی دیدیم، لیک شکر شیرین دهان او ز تنگی دیگرست

3 از میان دلبران شنگ و گل رویان شوخ یار ما را می‌رسد، شوخی و شنگی دیگرست

4 بیدلان خسته را زان زلفهای چون رسن هر زمان در گردن دل پالهنگی دیگرست

1 دل بسته شد به دام دو زلف چو دال دوست بر بوی دانها که بدیدم ز خال دوست

2 دل را چه قدر و قیمت و جان چیست؟ کین دو رفت وندر خجالتیم هنوز از جمال دوست

3 جانش چگونه تحفه فرستم؟ کزوست جان کس دوست را چگونه فریبد به مال دوست؟

4 مالم به دست نیست، که درپای او کنم زان زیر دست دشمنم و پایمال دوست

1 بیا، که دیدن رویت مبارکست صباح بیا، که زنده به بوی تو می‌شوند ارواح

2 تویی، که وصل تو هر درد را بود درمان تویی، که نام تو هر بند را بود مفتاح

3 فروغ روی تو بر جان چنان تجلی کرد که بر سواد شب تیره پرتو مصباح

4 به راستی که: نظیرت کجا به دست آرد؟ هزار سال گر آفاق طی کند سیاح

1 عشق روی تو نه در خورد دل خام منست کاول حسن تو و آخر ایام منست

2 از تو دارم هوسی در دل شوریده، ولی راه عشقت نه به پای دل در دام منست

3 مگرم عقل شکیبی دهد از عشق، ارنه بس خرابی کند این جرعه، که در جام منست

4 من حذر می‌کنم از عشق، ولی فایده نیست حذر از پیش بلایی، که سرانجام منست

1 شبی به ترک سر خویشتن بخواهم گفت حکایت تو به مرد و به زن بخواهم گفت

2 حدیث چهره و قد و رخ تو سر تاسر به پیش سوسن و سرو و سمن بخواهم گفت

3 ز چین زلف تو رمزی چو نافه سربسته درین دو روز به مشک ختن بخواهم گفت

4 حکایت زقن و زلف و عارضت، یعنی حدیث یوسف و جاه و رسن بخواهم گفت

1 دیگر آن حلقه و آن دانهٔ در در گوشت که ببیند، که نبخشد دل و دین و هوشت؟

2 پای بر گردن گردون نهم از روی شرف گر چو زلف تو شبی سر بنهم بر دوشت

3 طوطی چرب زبان، با همه شیرین سخنی دم نیارد که زند پیش لب خاموشت

4 شهر پر شور شد از پستهٔ شکر پاشت دهر پر فتنه شد از سنبل نسرین پوشت

1 لاله افیون در شراب انداختست نرگس و گل را خراب انداختست

2 از ریاحین چرخ در ناف زمین نافهای مشک ناب انداختست

3 نغمهٔ شیرین مرغان سحر شور در مستان خواب انداختست

4 عندلیب از عشق گل در بوستان نالهٔ چنگ و رباب انداختست

1 ای طیرهٔ شب طرهٔ خورشید پناهت آرایش عالم رخ رنگین چو ماهت

2 تاب دل ناهید ز باد خم زلفت آ ب رخ خورشید ز خاک سر راهت

3 دیباچهٔ خوبی ورق روی منیرت عنوان شگرفی رقم خط سیاهت

4 بر رشتهٔ پروین زده صد سوزن طعنه تابیدن عکس گهر از بند کلاهت

1 ز پاسبانی همسایه گرد بام و درت بدان رسید که دزدیده می‌کنم نظرت

2 درون خانه چو ره نیست، چاره آن دانم که: آستانه پرستی کنم چو خاک درت

3 هزار بار گر از خدمتم برانی تو دگر بیایم و خدمت کنم به جان و سرت

4 گر التفات به زر دیدمی ترا روزی ز رنگ چهرهٔ خود در گرفتمی به زرت

آثار اوحدی مراغه‌ای

90 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی