ترکم به خنده چون دهن از اوحدی مراغهای غزل 191
1. ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد
دل را لبش ز تنگ شکر بینیاز کرد
...
1. ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد
دل را لبش ز تنگ شکر بینیاز کرد
...
1. باد بویی از دو زلفت وام کرد
سوی چین آورد و مشکش نام کرد
...
1. هوست معتکف خانهٔ خمارم کرد
عشقت از صومعه و مدرسه بیزارم کرد
...
1. دل ببردی و یکی کار دگر خواهم کرد
چیست آن؟ جان به سر کار تو در خواهم کرد
...
1. وصف روی آن پسر خواهیم کرد
خدمت زلفش به سر خواهیم کرد
...
1. چاره سگالیدنم فایدهای چون نکرد
آتش هجران تو جز جگرم خون نکرد
...
1. جز لبم شرح میان او نکرد
جز دلم وصف دهان او نکرد
...
1. دلم جز تو آهنگ یاری نکرد
به غیر از تو میل کناری نکرد
...
1. به یک نظر دل شهری شکاردانی کرد
همیشه جور کنی و آشکاردانی کرد
...
1. دوش بگذشت و دل از دور تماشایی کرد
امشبم حسرت او دیده چو دریایی کرد
...
1. ای سنگدل، به حق وفا کز وفا مگرد
عهدی بکن به وصل و از آن عهد وا مگرد
...
1. عشق بیعلت ترنج دوستی بار آورد
گر به علت عشق ورزی رنج و تیمار آورد
...