7 اثر از مخزن الاسرار در خمسه نظامی گنجوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مخزن الاسرار در خمسه نظامی گنجوی شعر مورد نظر پیدا کنید.

مخزن الاسرار در خمسه نظامی گنجوی

1 اول کاین عشق پرستی نبود در عدم آوازه هستی نبود

2 مقبلی از کتم عدم ساز کرد سوی وجود آمد و در باز کرد

3 بازپسین طفل پری زادگان پیشترین بشری زادگان

4 آن به خلافت علم آراسته چون علم افتاده و برخاسته

1 دادگری دید برای صواب صورت بیدادگری را به خواب

2 گفت خدا با تو ظالم چه کرد در شبت از روز مظالم چه کرد

3 گفت چو بر من به سر آمد حیات در نِگَریدم به همه کاینات

4 تا به من امید هدایت کراست یا به خدا چشم عنایت کراست

1 ای ملک جانوران رای تو وی گهر تاجوران پای تو

2 گر ملکی خانه شاهی طلب ور گهری تاج الهی طلب

3 زانسوی عالم که دگر راه نیست جز من و تو هیچکس آگاه نیست

4 زان ازلی نور که پرورده‌اند در تو زیادت نظری کرده‌اند

1 صیدکنان مرکب نوشیروان دور شد از کوکبه خسروان

2 مونس خسرو شده دستور و بس خسرو و دستور و دگر هیچکس

3 شاه در آن ناحیت صید یاب دید دهی چون دل دشمن خراب

4 تنگ دو مرغ آمده در یکدِگَر وز دل شه قافیه‌شان تنگتر

1 یک نفس ای خواجه دامن کشان آستنی بر همه عالم فشان

2 رنج مشو راحت رنجور باش ساعتی از محتشمی دور باش

3 حکم چو بر عاقبت اندیشی است محتشمی بنده درویشی است

4 ملک سلیمان مطلب کان کجاست ملک همانست سلیمان کجاست

1 روزی از آنجا که فراغی رسید باد سلیمان به چراغی رسید

2 مملکتش رخت به صحرا نهاد تخت بر این تخته مینا نهاد

3 دید بنوعی که دلش پاره گشت برزگری پیر در آن ساده دشت

4 خانه ز مشتی غله پرداخته در غله دان کرم انداخته

1 ای سپهر افکنده ز مردانگی غول تو بیغولهٔ بیگانگی

2 غره به ملکی که وفائیش نیست زنده به عمری که بقائیش نیست

3 پی سپر جرعه میخوارگان دستخوش بازی سیارگان

4 مصحف و شمشیر بینداخته جام و صراحی عوضش ساخته

1 پیرزنی را ستمی درگرفت دست زد و دامن سنجر گرفت

2 کای ملک آزرم تو کم دیده‌ام وز تو همه ساله ستم دیده‌ام

3 شحنه مست آمده در کوی من زد لگدی چند فرا روی من

4 بیگنه از خانه برونم کشید موی کشان بر سر کویم کشید

1 روز خوش عمر به شبخوش رسید خاک به باد، آب به آتش رسید

2 صبح برآمد چه شوی مستِ خواب کز سر دیوار گذشت آفتاب

3 بگذر از این پی که جهانگیریست حکم جوانی مکن این پیریست

4 خشک شد آن دل که زغم ریش بود کان نمکش نیست کزین پیش بود

1 در طرف شام یکی پیر بود چون پری از خلق طرف گیر بود

2 پیرهن خود ز گیا بافتی خشت زدی روزی از آن یافتی

3 تیغ زنان چون سپر انداختند در لحد آن خشت سپر ساختند

4 هرکه جز آن خشت نقابش نبود گرچه گنه بود عذابش نبود

آثار نظامی گنجوی

7 اثر از مخزن الاسرار در خمسه نظامی گنجوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مخزن الاسرار در خمسه نظامی گنجوی شعر مورد نظر پیدا کنید.