7 اثر از مخزن الاسرار در خمسه نظامی گنجوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مخزن الاسرار در خمسه نظامی گنجوی شعر مورد نظر پیدا کنید.

مخزن الاسرار در خمسه نظامی گنجوی

1 هر نفس این پرده چابک رقیب بازیی از پرده برآرد غریب

2 نطع پر از زخمه و رقاص نه بحر پر از گوهر و غواص نه

3 از درم و دولت و از تاج و تیغ نیست دریغ ار تو نخواهی دریغ

4 گر رسدت دل به دم جبرئیل نیست قضا ممسک و قدرت بخیل

1 در چمن باغ چو گلبن شکفت بلبلی با باز درآمد به گفت

2 کز همه مرغان تو خاموش ساز گوی چرا برده‌ای آخر به باز

3 تا تو لب بسته گشادی نفس یک سخن نغز نگفتی به کس

4 منزل تو دستگه سنجری طعمهٔ تو سینه کبک دری

1 ما که به خود دست برافشانده‌ایم بر سر خاکی چه فرومانده‌ایم

2 صحبت این خاک ترا خار کرد خاک چنین تعبیه بسیار کرد

3 عمر همه رفت و به پس گستریم قافله از قافله واپس تریم

4 این دو فرشته شده در بند ما دیو ز بدنامی پیوند ما

1 خیز و وداعی بکن ایام را از پس دامن فکن این دام را

2 مملکتی بهتر ازین ساز کن خوشتر ازین حجره دری باز کن

3 چون دل و چشمت به ره آورد سر ناله و اشکی به ره آورد بر

4 تا به یکی نم که برین گل زنی لاف ولی نعمتی دل زنی

1 قلب زنی چند که برخاستند قالبی از قلب نو آراستند

2 چون شکم از روی بکن پشتشان حرف نگهدار ز انگشتشان

3 پیش تو از نور موافق‌ترند وز پَسَت از سایه منافق‌ترند

4 ساده‌تر از شمع و گره‌تر ز عود ساده به دیدار و کره در وجود

1 ای ز خدا غافل و از خویشتن در غم جان مانده و در رنج تن

2 این من و من گو که درین قالب است هیچ مگو جنبش او تا لب است

3 چون خم گردون به جهان در مپیچ آنچه نَه آنِ تو، به آن در مپیچ

4 زور جهان بیش ز بازوی توست سنگ وی افزون ز ترازوی توست

1 صَبَّحَکَ الله صباح ای دبیر چون قلم از دست شدم دستگیر

2 کاین نمط از چرخ فزونی کند با قلمم بوقلمونی کند

3 زین همه الماس که بگداختم گزلکی از بهر ملک ساختم

4 کاهن شمشیرم در سنگ بود کوره آهنگریم تنگ بود

1 ای به نسیمی علم افراخته پیش غباری علم انداخته

2 ده نه و دروازه دهقان زده ملک نه و تخت سلیمان زده

3 تیغ نه‌ای زخم بی اندازه چیست کوس نه‌ای اینهمه آوازه چیست

4 چون دهن تیغ درم ریز باش چون شکم کوس تهی خیز باش

1 مجلس خلوت نگر آراسته روشن و خوش چون مه ناکاسته

2 شمع فروزان و شکر ریخته تخت زده غالیه آمیخته

3 دشمن جانست ترا روزگار خویشتن از دوستیش واگذار

4 بین که بزنجیر کیان را کشید هرکه درو دید زبان را کشید

1 قصد شنیدم که در اقصای مرو بود ملکزاده جوانی چو سرو

2 مضطرب از دولتیان دیار ملک بر او شیفته چون روزگار

3 تازگیش را کهنان در ستیز پر خطر او زان خطر نیم خیز

4 یک شب از آن فتنه پر اندیشه خفت دید که پیریش در آن خواب گفت

آثار نظامی گنجوی

7 اثر از مخزن الاسرار در خمسه نظامی گنجوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مخزن الاسرار در خمسه نظامی گنجوی شعر مورد نظر پیدا کنید.