1 هر محنت و غم که سر به جانت دادند مفتاح نشاط جاودانت دادند
2 از خلعت هستیت مرتب کردند از هستی خود اگر نشانت دادند
1 پیرایه حسن تندی خو بشکست تیر مژه در کمان ابرو بشکست
2 بر قصد دلم خدنگ بی باکی را چندان بکشید پر که بازو بشکست
1 هرکس ز خودی و خودستایی گردید از کبر گذشت و کبریایی گردید
2 هر مرد که سر به حلقه عجز سپرد سرحلقه مردان خدایی گردید
1 شب مست ز خانقه برونم بردند تا دیر به نعل واژگونم بردند
2 گفتند به سوی دوست از کعبه درای وز راه خرابات درونم بردند
1 افتاده کلاه از سر و ناموسم نیست در بتکده دستانم و ناقوسم نیست
2 گر عزت و ناز رفت و گر خلوت و ساز بر هرچه بجز تو رفت افسوسم نیست
1 در قرب به صد بلان قرین باید بود پروانه خوی آتشین باید بود
2 تسلیم به ایمای نظر باید شد سر بر کف و جان در آستین باید بود
1 ای فیض سپهر و نور اختر با تو حسن صدف چهار گوهر با تو
2 فوق فلک و تحت سما در خور کیست زیبنده تخت و فر افسر با تو
1 صد نعل درست واژگون آوردم صد موسی و خضر رهنمون آوردم
2 هرجا سرچشمه ای نشان می دادند بردم عطش و سبوی خون آوردم
1 گر دوری ازان طرف گلستان دارم از هر چمنش هزاردستان دارم
2 زافسانه مستی گل و بلبل او هر گوشه که محفلیست مستان دارم
1 زین بیم که آورد طرب تفرقه بار بلبل نکند به باغ یک جای قرار
2 گل جامه دریده بر سر شاخ آید از بس که به دامنش درآویزد خار