روزی که گرفت کاتب از نظیری نیشابوری رباعی 109
1. روزی که گرفت کاتب صنع قلم
مشکل دهنش به هیچ گردید رقم
1. روزی که گرفت کاتب صنع قلم
مشکل دهنش به هیچ گردید رقم
1. ترک همه کس ز بی تمیزی کردیم
با خویش نشسته عطربیزی کردیم
1. پر می بینم که بینوا می آیم
بیگانه ز خویش و آشنا می آیم
1. گر از مشهد اگر ز بلخ آمدهایم
از غره جاهلی به سلخ آمدهایم
1. گه بر سر فرمان تو جان افشانم
گه بر رقمش گنج روان افشانم
1. فرمان تو بشنوم به پرواز آیم
وز فخر به سر نهم سرافراز آیم
1. فرمان تو آمد و ز جا برجستم
می خواندم و اسباب سفر می بستم
1. بر خوان صلات تا به کی لقمه خام
در جام عطات چند این آب حرام
1. کم جو که به قیمتست سرمایه من
بنشین که بته نیفتی از پایه من
1. از می لبش آتش تر آورد برون
از آب به خنده شکر آورد برون
1. عیسی نفسی غبارت از دم بفشان
روحی ز وجود گرد آدم بفشان
1. بنمای رخ و شکفته رویم گردان
بگشای لب و فرشته خویم گردان