1 یک قوم مسافر ز سرمایه خجل جویای تو گشته ایم منزل منزل
2 نرخ خبر تو نیست هرچند که ما جان بر سر جان نهیم و دل بر سر دل
1 می آمد و صد سپاه ناز از دنبال جولان به زمین و آسمانش پامال
2 یک دیدن و کشور از جنون شورانگیز یک جلوه و عالم از پری مالامال
1 دنباله دو خاطر خودرای خودم بی زحمت ره آبله پای خودم
2 صد پرده درم ز خود نیایم بیرون صد مرحله پیمایم و بر جای خودم
1 یک معرکه خویش را به جایی نزدیم یک مرتبه حرف خون بهایی نزدیم
2 صد قافله شهید بر ما بگذشت ما مرده چنان که دست و پایی نزدیم
1 اندر ره و بی ره همه جا گردیدیم با مؤمن و کافر آشنا گردیدیم
2 بتخانه و کعبه ام به مقصد نرساند ره پای و سری نداشت و اگر دیدیم
1 از کعبه به دیر بادهکش میآرم وز خاک به سوی شعله غش میآرم
2 کو می؟ که بر آتشم فشاند آبی کز چشمه زمزم العطش میآرم
1 دامی ز نماز گرد خود بافتهام خود را ز میان آن برون یافتهام
2 از توبه اگر توبه کنم نیست عجب در توبه ز توبه روی برتافتهام
1 یک چند پی امید میگردیدم خار و خس حرمان ز رهش میچیدم
2 دیدم که سر از کوی که برمیآرد پا بر سر آرزوی دل مالیدم
1 طبعی چو رخ حورسرشتان دارم اما چو ریاض تشنه کشتان دارم
2 بس ساده ضمیر و راستگو آمده است این آینه در نمد ز زشتان دارم
1 آتش خورم و زحمت جانان نشوم پروانه شمعم مگس خوان نشوم
2 چون خنده ساقی گزک مستانم جز بر جگر کباب مهمان نشوم