1
به خودبینی به جز بتگر نباشی
ز خود بگریز تا کافر نباشی
2
به ظلمت افکند طوفان جهلت
چو کشتی گر گران لنگر نباشی
3
ز خیل طایران قدس گردی
اگر در قید بال و پر نباشی
4
نه انسان زاده ای فضلی طلب کن
که از همچون خودی کمتر نباشی
5
چنان سیراب ساز امروز جان را
که فردا تشنه کوثر نباشی
6
اگر خواهی گذارندت درین بزم
دمی بی دود چون مجمر نباشی
7
همه کس صید فربه خواهد و عشق
کند ردت اگر لاغر نباشی
8
اگر پای ریاحین سر نداری
چو نرگس صاحب افسر نباشی
9
چو ساغر پیشه گر بخشش نگیری
میان همگنان سرور نباشی
10
نگردی زین خط پرگار بی سر
اگر چون نقطه ز اول سر نباشی
11
«نظیری » دل به سیمین غبغبی بند
که در قید مه و اختر نباشی