1 دامی ز نماز گرد خود بافتهام خود را ز میان آن برون یافتهام
2 از توبه اگر توبه کنم نیست عجب در توبه ز توبه روی برتافتهام
1 گاهی به نوای بی نوایان گردم گه بر اثر برهنه پایان گردم
2 گردم همه زاری و به دریوزه دوست بر کلبه خاطر گدایان گردم
1 خود را به رکاب آشنایی برسان سعیی کن و خویش را به جایی برسان
2 چون غایت ره بغیر یک مقصد نیست هر ره که روی به انتهایی برسان
1 فکری کنم و دهم سرانجام سخن شاداب کنم به مدح تو کام سخن
2 فرمان تو زنده کرد اگر نام مرا من زنده کنم به نام تو نام سخن
1 از ابر به کشتزار بایسته تری وز باد به نوبهار شایسته تری
2 هر شام من از فراق تو خسته ترم هر صبح تو از زحمت من رسته تری
1 در کوی هوس خاک نشینم ایام هر روز سحر به خدمتم آید شام
2 صد قافله خواب پیش بختم به سجود صد دریا ز هر نزد عیشم به سلام
1 نی بهر جهان نه بهر طاعت زادم در کار نیم تا به چه حکمت زادم؟
2 بالغ نشدم اگرچه صد بار فزون از بطن موالید طبیعت زادم
1 کم جو که به قیمتست سرمایه من بنشین که بته نیفتی از پایه من
2 آهسته که راه بوالعجب باریکست دوشی نخوری در روش سایه من
1 ترک همه کس ز بی تمیزی کردیم با خویش نشسته عطربیزی کردیم
2 شکر ارچه به خواری از نظر افتادیم جا در دل اخوان به عزیزی کردیم
1 من خام قمارم و حریفم استاد صدبار گشاد داده و بسته گشاد
2 از هستی من بغیر نامت نبود همچون نقطه زیاده در نرد زیاد