خود را به رکاب آشنایی از نظیری نیشابوری رباعی 121
1. خود را به رکاب آشنایی برسان
سعیی کن و خویش را به جایی برسان
1. خود را به رکاب آشنایی برسان
سعیی کن و خویش را به جایی برسان
1. خوش رست چمن رشته خارا برچین
خوش یافت بهار پر ز دیبا برچین
1. فکری کنم و دهم سرانجام سخن
شاداب کنم به مدح تو کام سخن
1. شب تا سحرم فسانه خوان غم او
خوابم نبرد ز داستان غم او
1. ای فیض سپهر و نور اختر با تو
حسن صدف چهار گوهر با تو
1. دل جز ز دو زلف پرخم و پیچ مجو
از عشق نشان به قرعه و زیج مجو
1. آویز به طره از خم و پیچ مگو
زان مصحف چهره گوی از زیج مگو
1. ذوق آمده رخت خوش دلی بر در نه
بنما در ناب و داغ بر کوثر نه
1. هرچند که جور بی محابا داری
کس رنجه نمی شود چه پروا داری
1. بدگوییی خود کنم مگر یار شوی
بستانمت از تو تا وفادار شوی
1. گر در شب تیره تابیم نور شوی
ور در دم مردن آییم سور شوی
1. ای دل ز سفر تحفه چه سوز آوردی
وز عشق چه حرف دلفروز آوردی