1 گل طرف کلاه بر بناگوش افکند پوشید لباس روز و شب پوش افکند
2 مشاطه باد شانه زد جعد شمیم وز هر طرفیش طره بر دوش افکند
1 یک بلبل خوش نوا و صد انجمن است یک سرو سرافراز و هزاران چمن است
2 خوش گویی من بلند آوازه به اوست زان نوع که سرفرازی او ز من است
1 طی املم به جهد و پرواز نشد کارم به طواف و سعی دلساز نشد
2 هرچند که بر کعبه تنیدم زنار این رشته کفرم از میان باز نشد
1 گلبرگ چو گونه های الوانت نیست خورشید به نور دل تابانت نتیست
2 از صبح بیاض گردنت خور بدمد جز نور به مشرق گریبانت نیست
1 نور تو به قدر روزن سینه تست دخل تو به قدر وسع گنجینه تست
2 ... ... ...ینه تست
1 تا باغ به دست باغبان خواهد بود گل خواهد کرد و گلفشان خواهد بود
2 حسن رخ گل پرده دری خواهد کرد گر در پس صد پرده نهان خواهد بود
1 حالی دارم که دیده نادیده شود طبعی که پسند ناپسندیده شود
2 آن را که دل و دماغ شوریده شود بینایی دیده پرده دیده شود
1 دارم چشمی که قلزم وارونست خون گشته دلی که منبع جیحونست
2 این مردمک چشم جهان بین که مراست تمثال سویدای دل پرخونست
1 سیلاب سرشگ آبرو می ریزد شوریدگیم ز گفتگو می ریزد
2 کو زهد؟ و کدام توبه؟ سودای کسی می بر سر من سبو سبو می ریزد
1 از خود تا خود به سوی جانانان راهست این راه بسی مشکل و خوش کوتاهست
2 از دور مسافتی که تا نزدیکست این غافل قرب خویش و آن آگاهست