1 بی چیزی احتیاج از کوی منست لب تشنگی نیاز از جوی منست
2 نازکترم از مزاج گل ساخته عشق بیگانگی آفریده خوی منست
1 از خود تا خود به سوی جانانان راهست این راه بسی مشکل و خوش کوتاهست
2 از دور مسافتی که تا نزدیکست این غافل قرب خویش و آن آگاهست
1 گر با غم دل خوشیم غمخوار خوشست دل خوش داریم از آنکه دلدار خوشست
2 در کشور ما نه باغ و بازار خوشست ما را که دیار خوش بود یار خوشست
1 گلبرگ چو گونه های الوانت نیست خورشید به نور دل تابانت نتیست
2 از صبح بیاض گردنت خور بدمد جز نور به مشرق گریبانت نیست
1 بنوازیدم به زخمه طاعت اینست آرید به ناله ام شفاعت اینست
2 در هر گریم پر و تهی گردد چشم گر مال زنید طاس طاعت اینست
1 این جا نه خطا عیب و نه طاعت هنرست ورزیدن تسلیم و رضا معتبرست
2 با فقر و فناست کار نه زهد مجو از عجز گنه عجب عبادت بترست
1 هردم که نه با توام برآید مرضیست مقصود تویی حقیقت من غرضیست
2 بس در عجبم که مانده ام بی تو چسان قایم چو به جوهریست هر جا عرضیست
1 هر روز مه تمام نقصان ز دهست کز بدر تو قرض خواه ده شانزدهست
2 مه را شب چارده بود کاستگی حسن تو شب یازده و پانزدهست
1 دل خنده به غنچه کرد خندیدن داشت نالید به عندلیب نالیدن داشت
2 چون در ته نخل گل کمر بگشادیم چیدیم گلی ز شاخ گل چیدن داشت
1 یک بلبل خوش نوا و صد انجمن است یک سرو سرافراز و هزاران چمن است
2 خوش گویی من بلند آوازه به اوست زان نوع که سرفرازی او ز من است