1 مرسوم رهی که فقر ازان خاسته شد باطن به ریاضت وی آراسته شد
2 هرماه چو مرگ دشمنت دیر رسید هر روز چو عمر حاسدت کاسته شد
1 تا سایه خامهات به حرفم افتاد روح اللهم از صحیفه برداشت سواد
2 مجموعه دوستان ز من بود سقیم اعجاز سر کلک توام صحت داد
1 هر کز سر کجروی به درگاه آید هرچند به گاه آمده بیگاه آید
2 از معجزه بیوه که در راه آید دستار هزار کرد کوتاه برآید
1 در پایه من سپهر را هستی نیست در حوصله ام شراب را مستی نیست
2 با رتبه من چه صدر و چه صف نعال آنجا که منم بلندی و پستی نیست
1 فصلی که چمن شور در احباب انداخت مطرب سر زلف نغمه در تاب انداخت
2 بیتی بادا گر نسرودم چه عجب غم طبع مرا سفینه در آب انداخت
1 قابل تویی از تاب و توانت دادند ناقص تو اگر ضعف و هوانت دادند
2 کردند نظر به قدر استعدادت هرچیز که خواستی همانت دادند
1 با موکب شه دل خرابی چه کند؟ با قافله تشنه سرابی چه کند؟
2 من مفلس و مست حسن سر تا قدمت با میکده ای دل کبابی چه کند؟
1 نی باده عز و جاه مستم دارد نی فاقه و فقر زیردستم دارد
2 چندان که شکستگی بود با من نیست کی دست سپهر بر شکستم دارد
1 از دوست منادیست اندر رگ و پوست کان می بردت به جانب کعبه دوست
2 لبیک تو پاسخ ندا کردن نیست پنهان طلبی اگر نه از جانب اوست
1 آشفته مجلس تو جا نشناسد بیگانه ببیند آشنا نشناسد
2 آنجا که عنایت تو گوید بنشین مشتاق تو کام اژدها نشناسد