بنوازیدم به زخمه از نظیری نیشابوری رباعی 25
1. بنوازیدم به زخمه طاعت اینست
آرید به ناله ام شفاعت اینست
1. بنوازیدم به زخمه طاعت اینست
آرید به ناله ام شفاعت اینست
1. این جا نه خطا عیب و نه طاعت هنرست
ورزیدن تسلیم و رضا معتبرست
1. هردم که نه با توام برآید مرضیست
مقصود تویی حقیقت من غرضیست
1. هر روز مه تمام نقصان ز دهست
کز بدر تو قرض خواه ده شانزدهست
1. دل خنده به غنچه کرد خندیدن داشت
نالید به عندلیب نالیدن داشت
1. یک بلبل خوش نوا و صد انجمن است
یک سرو سرافراز و هزاران چمن است
1. دارم چشمی که قلزم وارونست
خون گشته دلی که منبع جیحونست
1. ذرات دو کون را ز هم بیشی نیست
کس نیست که با دگر کسش خویشی نیست
1. شمعی که فروزان نشود کوکب ماست
برقی که ضیا نمی دهد مطلب ماست
1. دایم به رهت در دو چشمم بازست
صد تحفه ام از نیاز پااندازست
1. آن کیست که بازم ز بت کیش آورد
صد مرحله ام با جگر ریش آورد
1. طی املم به جهد و پرواز نشد
کارم به طواف و سعی دلساز نشد