گر شرر گر شعله هرجا گشت از نظیری نیشابوری غزل 72
1. گر شرر گر شعله هرجا گشت پیدا آتش است
چاره دل کن که با آتش مدارا آتش است
1. گر شرر گر شعله هرجا گشت پیدا آتش است
چاره دل کن که با آتش مدارا آتش است
1. نشاط عید گدا عجب پادشا بشکست
شد از معانقه چین بر رخ قبا بشکست
1. نظر به ظاهر و صیاد در خفا خفتست
اجل رسیده چه داند بلا کجا خفتست
1. گریزد از صف ما هر که مرد غوغا نیست
کسی که کشته نشد از قبیله ما نیست
1. حریف دردی و صافی نیی خطا اینجاست
تمیز ناخوش و خوش می کنی بلا اینجاست
1. بی تو دوشم در درازی از شب یلدا گذشت
آفتاب امروز چون برق از سرای ما گذشت
1. امروز آنچه تاج سر ماست دست ماست
سرمایه درستی ما در شکست ماست
1. این نخل که از چشمه جان رسته که کشتست؟
وین خط که دهد یاد ز معجز که نوشتست؟
1. در شهر ما به دولت عشق احتیاج نیست
در هیچ گوشه نیست که صد تخت و تاج نیست
1. آنچه رحم از دل برد تأثیر فریاد منست
وانچه نسیان آورد خاصیت یاد منست
1. پیش مشتاق تو ویرانه و آباد یکی است
هر طرف راه فتد کوفه و بغداد یکی است
1. به حرف اهل غرض قرب و بعد ما بندست
دل شکسته ما را هزار پیوندست