57 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری

1 صد غم ز غم پیاله ستاند به یاد من صد غصه تیغ تیز کند در عناد من

2 گردد ز شیخ و برهمنم کار بسته تر در چین ابروی تو گره شد گشاد من

3 تسبیح و سجده از گل میخانه می کنم خاک مرادبخش برآد مراد من

4 پروای راهب و سر زنارم از کجاست باید به بت درست بود اعتقاد من

1 کنم بی باده بدمستی که سودایی دگر دارم به ساقی تلخ می گویم که دل جایی دگر دارم

2 نظر گردد حجاب آنجا که من دیدار می بینم نهان از چشم ظاهربین تماشایی دگر دارم

3 به روی فهم ریزم مزد عقل کارفرما را که غیر از کار او بر سر تقاضایی دگر دارم

4 ندانم با که در حرفم همین مقدار می دانم که با خود هر نفس آشوب و غوغایی دگر دارم

1 همنفسی به جان خرم قافله تتار کو؟ مردی ازان زمین کجا؟ گردی ازان دیار کو؟

2 جادوی او به خواب خوش غارت صبر می کند گریه شب رو مرا شورش کارزار کو؟

3 فایده ای نمی دهد داروی تلخ ناصحان این غم ناگوار را باده خوشگوار کو؟

4 من که سخن نمی کنم شادی بوستان کراست من که رقم نمی کشم رونق نوبهار کو؟

1 درین میدان پر نیرنگ حیرانست دانایی که یک هنگامه آرایست و صد کشور تماشایی

2 ز راه عقل و آگاهی مشعبد می کند بازی که غلطان مهره زرینست و نیلی حقه مینایی

3 به عمد آوازه سیمرغ و قاف افتاده در عالم عبث نظارگی گردیده مشتی گول سودایی

4 خواص طبع جادو سیمیایی چند بنموده هوای نفس خاکی در غبار غفلت اندایی

1 با مسلمان زادگان تا کی دل و جان باختن بعد ازین خواهم به ترسازاده ایمان باختن

2 بر امید یک نگاه مرحمت می بایدم خویش را چون سرمه در چشم عزیزان باختن

3 تشنه چندین راه ظلمت کرده طی حیف است حیف جام جم را در کنار آب حیوان باختن

4 شیوه ها دارد محبت ورنه کار عقل نیست یوسف افکندن به زندان عشق زندان باختن

1 خاک دیگر بر سر مژگان بی‌غم می‌کنم دست دل می‌گیرم و دریوزهٔ غم می‌کنم

2 در تن از آسودگی خونابه دل تیره شد می‌شکافم سینه و الماس مرهم می‌کنم

3 بی‌غمم بی‌غم، ز من ای دردناکان الحذر مهر از افلاک و تأثیر از دعا کم می‌کنم

4 در دل بی‌لذت من یک سر مو درد نیست از کدورت سور را با آنکه ماتم می‌کنم

1 ما برق جای نور به کاشانه برده‌ایم آتش به پاسبانی پروانه برده‌ایم

2 بگرفته خواب دیده بخت و امید را از بس ز وعده‌های تو افسانه برده‌ایم

3 با ما اگر خدای کند دشمنی به جاست کز آشنا پناه به بیگانه برده‌ایم

4 این گوشمال درخور ما هست از فراق نام جدایی تو دلیرانه برده‌ایم

1 رخ نما تا رونما جان آوریم عرضه کن ایمان که ایمان آوریم

2 پیش کفر زلف و روی بت شکن حسن عهد و صدق پیمان آوریم

3 بوی درمان برده ایم از راه درد هم ز راه درد درمان آوریم

4 جان جانان در میان جان بود از دم جان بوی جانان آوریم

1 تا از قضای دشت به گلشن فتاده ام از چشم طایران نوازن فتاده ام

2 در نقش کارگاه جهانم نمود نیست کز ضعف همچو رشته ز سوزن فتاده ام

3 گه سینه می خراشم و گه چهره می کنم شوریده تر ز باد به خرمن فتاده ام

4 نی در حساب گوهرم آید نه در نظر از کیسه کریم به برزن فتاده ام

1 چو لعبتان خیال اند آدمی و پری به اختیار مشعبد کنند جلوه گری

2 درست اگر نگری سیمیا و نیرنگست نشاط مجلس ناهید و فتنه قمری

3 ثبات عهد پدیدست چند خواهد داشت؟ گلی که در رحم غنچه کرد پرده دری

4 ز عمر خوش تر و شیرین تری ولی چه کنم نبسته هیچ خردمند دل به رهگذری

آثار نظیری نیشابوری

57 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی