1 ز جا نتوانم از کم نشئگی چالاک برخیزم به هر سو چنگ محکم سازم و چون تاک برخیزم
2 چنان ز آلایش مژگان تر دامن گرانبارم که سست از جا چو نور دیده نمناک برخیزم
3 به صافی مشربان صحبت گزیدم صاف باید شد بسوزم زهد خشک و خرقه تر، پاک برخیزم
4 چو موجم نقش بر آب و چو گردم رخت بر صرصر ز دامن تا گریبان همچو سوسن چاک برخیزم
1 کیست این از روی رعنایی به جولان آمده کرده بر هرکس نظر بر خویش نازان آمده
2 در صفا چون صبحدم در تازه رویی چون بهار صد گلستان سنبل و گل در گریبان آمده
3 دمبدم می گردد از نظاره عالم محوتر چشم قربانیست بر دیدار حیران آمده
4 دوستان را می خراشد دل، خروش گریه ام من خودم در اشگ گرم خویش پنهان آمده
1 کعبه و دیر شدم صد ره و ویران گشتم بارها معبد ترسا و مسلمان گشتم
2 باد خاکم به هوا برد و پریشانم کرد عطر طرف چمن و گرد بیابان گشتم
3 نفسی از گل و آبم، نفسی ز آتش و باد نشدم جمع ازان بس که پریشان گشتم
4 سیلی نهی فضولی ز سلوکم انداخت چشم ترسیده تر از طفل دبستان گشتم
1 گر حسن جمال تو طلبکار نبودی در خانقه و بتکده دیار نبودی
2 گر نرگس مست تو نکردی جدل آغاز تا گردش او بودی هشیار نبودی
3 بی پرده توانستی اگر روی نمودن در کعبه حجاب در و دیوار نبودی
4 نازت ننهادی به دل این بار امانت گر حسن تو از عشق گرانبار نبودی
1 پرده بردار و صلای می به شیخ و شاب ده صومعه داران عارف را شراب ناب ده
2 آخر ای ابر کرم پرورده فیض توایم دود از ما تشنگان برخاست ما را آب ده
3 از ادب حرفی رقم آموزگار ما نکرد دفتری از حسن خود داری به ما یک باب ده
4 این دل افکنده را یک بار بردار از زمین گر نه داغ مهر تو باشد برو پرتاب ده
1 عقلم وداع عصمت کرد از تنگ شرابی عشقم نگاه دارد از مستی و خرابی
2 دردی کش مغان را شرم از من است تا کی موی سفید سازم از لای می خضابی
3 عمر سبک عنانم کی می شود مقید دستم به رعشه آورد جام از گران رکابی
4 می خوارگی و مستی زان روی پیشه کردم تا رو دهد به یارم در حرف بی حجابی
1 دلم شد زودرنج آزار او کن تغافل گونه ای در کار او کن
2 به کوشش درنمی گیرد چراغم شررواری حرارت یار او کن
3 گلابی پاش بر دلق وجودم چو گل آغشته پود و تار او کن
4 سخن کز پختگی رنگی ندارد اگر معجز بود انکار او کن
1 چه باید مرد را، طبع بلند و مشرب نابی نگارین چهره ای، مجموعه خوبی ز هر بابی
2 سکندر در سراغ آب حیوان باخت شوکت را خوشا درویشی و خلوت، لب نان و دم آبی
3 به از نظاره چتر جم است و طوق افریدون نظربازی به سرو خانگی در پیش مهتابی
4 به صد ناخن زدن بر رشته عود جگر ارزد گزیدن از سر انگشت خضابی کرده عنابی
1 ازین مجلس نمی خیزد دمی کاحیا کند گوشی پیاله چشم بگشاید صراحی واکند گوشی
2 گران شد حسن شمع از بذله سنجان مطربی خواهم که از تحریر گلبانگ غزل گویا کند گوشی
3 اگر می در خروش آید دم مطرب به جوش آید سر معنی طلب با صد زیان سودا کند گوشی
4 طنین بال مور از لهجه داود یاد آرد درین پرده مگس بر نغمه عنقا کند گوشی
1 دیوانهام ز خانه مشوش برآمده طوفانم از تنور پرآتش برآمده
2 آن صید عاجزم که ز تأثیر کین من تیر و کمان شکسته ز ترکش برآمده
3 هرگز نبود کاسهام از لای غم تهی صحبت به میر میکدهام خوش برآمده
4 بر کعبتین اختر من نیست نقطهای زین نقشها که چرخ منقش برآمده