1 زان عنبرین کلاله که بر سر نهاده ای منت به تاج بر سر قیصر نهاده ای
2 بر چهره زلف و خال بود خوش نما ولیک خط بر عذار از همه خوشتر نهاده ای
3 آغوش جانم از بر و مویت معطر است گل در شکنج زلف معنبر نهاده ای
4 حسن تو زیور تو بس است اینقدر چرا بر گوش و سینه زحمت زیور نهاده ای
1 روندگان ملولیم روبهم کرده دماغ در سر افسانه های غم کرده
2 گرفته کوه و بیابان به اشک چون باران دمی چو برق به افروختن علم کرده
3 به طرف هر چمنی چشمه ای نموده روان به خاک هر قدمی دانه ای بنم کرده
4 به ذوق کنج فراغی که شاد بنشینم همه حوالی آفاق را قدم کرده
1 شاهدی بر سر این کوچه پدیدار شده هر که زین راه گذشتست گرفتار شده
2 گل که خندان و شکفتست به این می نازد که به پای دلش از کوچه ما خار شده
3 گر بارزی که مقیم سر کویش گردی بس غریبان نگری بی دل و بی یار شده
4 بس کند غارت هندو و مسلمان زلفش بر سر کوش به هم سبحه و زنار شده
1 حسن از خط شود قوی بازو یار نو خط خوشست و . . .
2 از نظر خط حجاب بردارد گرچه از خط نقاب سازد رو
3 مرشدت به جوان که این مثل است تیر بهتر که پیر در پهلو
4 هرکه خواهد کند به کعبه نماز من و محراب آن خم ابرو
1 پیش بنشین ساغری بستان و طبع آزاد کن وین پرستاران معنی را، به گفتی شاد کن
2 تخته تعلیم گردون بین و نقش در همش خنده چون شاگرد زیرک طبع بر استاد کن
3 این رقم زشتست طرح تازه ای بر صفحه کش وین بنا سستست قصر قایمی بنیاد کن
4 ابر ساقی از هوای سرو بر بستان گریست عندلیبا گل گریبان می درد فریاد کن
1 خود را کباب ازین دل خودکام کردهام این پارهآتشیست دلش نام کردهام
2 گر روزگار دشمن من گشته دور نیست خونها ز رشک در دل ایام کردهام
3 این دل که در وصال تسلی ازو نبود خرسندش از تغافل و دشنام کردهام
4 بیصبرم آنچنان که به قدر کرشمهای جانی گرو نهاده، دلی وام کردهام
1 درمان ضعف دل به لب نوشخند کن حرفی بگوی و مشک و گلابی به قند کن
2 لب پاک از ترشح آب حرام کرد طرف ردا به گردن صوفی کمند کن
3 بوی عبوس عارف شهرم دماغ سوخت خادم بیار مجمر و فکر سپند کن
4 زهرم به رگ ز حاسد بدگوی می دود نیشم ز دل برآر و علاج گزند کن
1 سبو بیار و پر از آب زندگانی کن ز جام می طلب عمر جاودانی کن
2 نگفت جم به فریدون جزین که جور مکن جهان ز تست دگر هرچه می توانی کن
3 نشاط طبع حکیمان علاج بیمارست غم شکسته دلان دار و شادمانی کن
4 ز سالخورده مکش سر که هست کارآموز شراب کهنه به چنگ آور و جوانی کن
1 در عهد تو یک سر به گریبان نرسیده کش چاک دل از سینه به دامان نرسیده
2 محمود پریشان سر زلف ایازست کاریست محبت که به سامان نرسیده
3 مجنون نشد آرام پذیر از رخ لیلی دردیست جدایی که به درمان نرسیده
4 هر قطره ای از چشم ترم سیل جهانیست جایی رسد این گریه که طوفان نرسیده
1 منه به رنگ جهان دل، دی و بهاران بین وداع حسن گل و ناله هزاران بین
2 بنفشه خسته و نرگس به خواب و گل در کوچ وفای همسفران اتفاق یاران بین
3 ز پاره جگر خلق خاک آکنده ست ز چاک سینه گل داغ گل عذاران بین
4 بجورخانه دل ها خراب ساخته اند نظر به ملک ندارند شهریاران بین