57 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری

1 از نقل و باده گوشه دل گشته روشنش کو جام جم که آینه سازم ز آهنش

2 زحمت کشد ز شمع مسخر کنم سپهر تا هر شب آفتاب برآرم ز روزنش

3 غایب شوم ز خلوت و حاضر شوم بر او دلق از بدن برآرم و دربر کشم تنش

4 نگذارمش به حرف که گوید کدام و کیست گر از قفای در رسد آواز دشمنش

1 من روز ره خانه خمار ندانم مستی و طرب جز به شب تار ندانم

2 مست آمدم و مست ازین مرحله رفتم من قافله و قافله سالار ندانم

3 پیداست که بر کشتی صد پاره سوارم پا و سر این قلزم خون خوار ندانم

4 نی کسب کمالی شد و نی طی طریقی از راه بجز جنبش و رفتار ندانم

1 افغان که بعد صد طلب و جستجوی خویش پر خون برم ز چشمه حیوان سبوی خویش

2 آزرده تر ز آبله خار دیده ام خونابه ریزم از بن هر تار موی خویش

3 از بس که گشته پر ز غم و غصه هر رگم چون خوشه کرده دانه گره در گلوی خویش

4 آبم نماند در جگر از بس گریستم دیگر به کار گریه کنم آب روی خویش

1 رسید فصل گل و عیش گلشنم نزدیک گلم به خرمن و خرمن به دامنم نزدیک

2 رفیق! بهر خدا، رو برون در بنشین به خلوتم می و یارست و دشمنم نزدیک

3 به حیله شمع دگر می فروختم افسوس که آفتاب بلندست و روزنم نزدیک

4 چو شمع ها به سر هر مزار سوخته ام که برده اند چراغی به روزنم نزدیک

1 چند در دل آرزو را خاک غم بر سر کنم آتشی را تا به کی در زیر خاکستر کنم

2 چند بینم خواری و در سینه دزدم تیر آه شعله را تا کی نگهبانی به بال و پر کنم

3 زاریم گویا اثر دارد که امشب بر درش ناله ای ناکرده خواهد ناله دیگر کنم

4 تا نبینم زهر چشمش را نمی یابم حیات گر به آب خضر کام زندگانی تر کنم

1 جز نسخه احوال کسان پیش ندارم هرگز نظری بر ورق خویش ندارم

2 بر دام هوا و هوسم خنده زند مرگ صد داعیه بیش و نفسی بیش ندارم

3 روشن شود از کاوش احباب چراغم زخمی نزند کس که سری پیش ندارم

4 هر نوع که آید سخن عشق سرایم صبر و خرد قافیه اندیش ندارم

1 هر صبح کن دو جام شراب مغانه فرض فاضل ازین دوگانه کن آن پنجگانه فرض

2 در میکده مرید صراحی و جام باش بر خویش کن سجود و قیام شبانه فرض

3 جدست کار عشق همه، هزل و کذب نیست زان رخ خبر حقیقت و زان لب فسانه فرض

4 زاهد سؤال مذهب مستور و مست چند؟ شد بر تو ذکر سنت و بر ما ترانه فرض

1 درهای بسته واشد ز آه سحر مبارک بانگ طلب برآمد دل را سفر مبارک

2 بالین ارجمندان خشت در مغان است بر روی صبح خیزان باشد نظر مبارک

3 عشق از کمین برون تاخت عقل از میان برآمد عجب و غرور بشکست فتح و ظفر مبارک

4 شب های درد و ماتم شد روز تا قیامت این آفتاب تابان بر بام و در مبارک

1 غیرتم بانگ زد که: دور او باش عشقم آهسته گفت: باش و مباش

2 غمزه درباخت خوش، کزین نااهل گردد اسرارهای پنهان فاش

3 از پس پرده سر برون آورد یار لولی وش حریف تراش

4 غنج و نازش ز راه چشمم داد داروی بیهشی به عقل معاش

1 رمید طایر جانم ز آشیانه خویش که در هوای تو خوش یافت آب و دانه خویش

2 دل از قفای نظر کو به کوی می گردد نظر ز شوق تو گم کرده راه خانه خویش

3 ز باغ رفت گل و بلبلان خموش شدند من اسیر همان عاشق فسانه خویش

4 کسی که واقف ذوقی شود نمی بینم بغیر خویش که می رقصم از ترانه خویش

آثار نظیری نیشابوری

57 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی