مردانه قماری کن دستی از نظیری نیشابوری غزل 477
1. مردانه قماری کن دستی به دو عالم زن
خصلی که نهی پر نه نقشی که زنی کم زن
...
1. مردانه قماری کن دستی به دو عالم زن
خصلی که نهی پر نه نقشی که زنی کم زن
...
1. با مسلمان زادگان تا کی دل و جان باختن
بعد ازین خواهم به ترسازاده ایمان باختن
...
1. بیمار بیدردی دلا درمان نخواهی یافتن
وحی ار به تو نازل شود ایمان نخواهی یافتن
...
1. غم از دل بر کران نتوان نهادن
گرانی بر جهان نتوان نهادن
...
1. چند فارغ از نشاط درد و درمان زیستن
همچو خون مرده زیر پوست پنهان زیستن
...
1. عمر اگر باقیست رنجشها کهن خواهد شدن
آن لبان تلخ گو شیرینسخن خواهد شدن
...
1. در چراغ حکمت از مغز خرد روغن مکن
جز به نور عشق راه معرفت روشن مکن
...
1. دلا رو زان خم ابرو بگردان
بدل کردیم قبله رو بگردان
...
1. سبو بیار و پر از آب زندگانی کن
ز جام می طلب عمر جاودانی کن
...
1. عیش تنگم کز دل افشردن چکد خوناب ازو
چشم سوزن دان که تار آید به پیچ و تاب ازو
...
1. به دل فگار دارم گله بی نهایت از تو
به کدام امیدواری نکنم شکایت از تو
...
1. دوش کردیم دل و دیده به دیدار گرو
سر نهادیم به پوشیدن اسرار گرو
...