پیش بنشین ساغری بستان از نظیری نیشابوری غزل 465
1. پیش بنشین ساغری بستان و طبع آزاد کن
وین پرستاران معنی را، به گفتی شاد کن
...
1. پیش بنشین ساغری بستان و طبع آزاد کن
وین پرستاران معنی را، به گفتی شاد کن
...
1. صد غم ز غم پیاله ستاند به یاد من
صد غصه تیغ تیز کند در عناد من
...
1. درمان ضعف دل به لب نوشخند کن
حرفی بگوی و مشک و گلابی به قند کن
...
1. نوش میریزد حدیثت در گزند خویشتن
تلخ از آن گویی که داری پاس قند خویشتن
...
1. بسی الطاف و احسان کرد حیرانم چه دید از من
گلم را خود سرشت و عشق خود را آفرید از من
...
1. منه به رنگ جهان دل، دی و بهاران بین
وداع حسن گل و ناله هزاران بین
...
1. دیریست بیرون رفته ام از اختیار خویشتن
بنشسته ام اندوهگین در انتظار خویشتن
...
1. دلم شد زودرنج آزار او کن
تغافل گونه ای در کار او کن
...
1. به گریه در دل تو گر اثر توان کردن
تو را ز ذوق محبت خبر توان کردن
...
1. چه خوشست از دو یکدل سر حرف باز کردن
سخن گذشته گفتن گله را دراز کردن
...
1. می دود حاجت به راه خواهش از دنبال من
همت استغنا همی آرد به استقبال من
...
1. ساقی صلای عام است کاری به کام گردان
دامان غم فراخ است دوری تمام گردان
...