57 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری

1 دهر پرفتنه و شورست ز چشم سیهش داری از چشم بد خلق خدایا نگهش

2 هرکه را باعث عصیان و خطا عشق شود ملک از رشک بسوزد که نویسد گنهش

3 پر مگو خواجه که عشرتگه ما روشن ازوست همه جا هست، ولی در همه دل نیست رهش

4 دل هرکس که درین غمکده صحرا گردد ناگهان یوسف کنعان به در آید ز چهش

1 به صدق هرکه سوی کعبه ناقه راهی کرد نشان پاش به هر گام قبله گاهی کرد

2 کبود روی از آن شد بنفشه در گلشن که با کلاله جعد تو کج کلاهی کرد

3 ز چین زلف نسیمی نزد به موج عذار سفینه مردم چشم مرا تباهی کرد

4 نشان کوکبم اخترشناس بد می یافت مشاطه خال تو را کند و پر سیاهی کرد

1 سخن گویید با من کمتر امروز که دارم دل به جای دیگر امروز

2 چنان سودا مزاجم را گرفته که تلخم می نماید شکر امروز

3 چنان اشکم به خشک و تر رسیده که چوبم می نسوزد آذر امروز

4 ز بس طوفان درو بامم گرفته فراز بام می یابم در امروز

1 تبسمش به لب از شرم خشم و کین گردد کرشمه اش گره از ناز بر جبین گردد

2 کند به دیده شکرریز اشک تلخم را به خنده‌ای که ازو زهر انگبین گردد

3 ازو به قیمت آسایش ابد بخرم جراحتی که دلم یک نفس غمین گردد

4 چو باد از سر عالم به جهد برخیزم اگر دمی به من از مهر همنشین گردد

1 درین سپید رقم قسمت و حواله نماند اثر ز مهر و خط این کهن قباله نماند

2 هزار قرن برین قصر قیروان بگذشت مسایل و حکم و دفتر و رساله نماند

3 ز باب رحم و مروت نشان چه می جویی ازین مقوله حکایت درین مقاله نماند

4 ز بس مرور زمان منفعت ز اشیا رفت خواص مهر گیای هزار ساله نماند

1 طلوع باده ز شام و سحر دریغ مدار ز خاک جرعه خود چون قمر دریغ مدار

2 اگر به گنج سر بیل باغبان آید بگو که آب زر از جام زر دریغ مدار

3 حیات تلخ بده عیش خوشگوار بگیر چو عشق تیغ کشد جان و سر دریغ مدار

4 به شکر آن که حدیثی چو انگبین داری ز سایلان ترش رو شکر دریغ مدار

1 اکسیر حسن در نظر پارسا شناس اقبال اهل دل ز قبول خدا شناس

2 گر عکس روی خویش در آیینه دیده ای توحید شیخ و شرک برهمن بجا شناس

3 اسرار عشق گل به سر دار می کند کیفیت هواش ز نشو و نما شناس

4 خصم است باغ، دیده معنی شناس را گل را به آشنایی باد صبا شناس

1 بکش، بسوز، که نام امان نخواهم برد دعا به درد سر آسمان نخواهم برد

2 مکن ملاحظه از کشتنم که روز جزا ز رشک نام تو را بر زبان نخواهم برد

3 ز دل طپیدن آغاز عشق دانستم کزین معامله غیر از زیان نخواهم برد

4 ز اضطراب دلم روز وصل معلومست که از بلای شب هجر جان نخواهم برد

1 دریغ نقش امل ها بر آب جو بستند به حسن لاله و گل رنگ آرزو بستند

2 چو موج روی هوا بر سراب می رانند کسان که دل به تماشای رنگ و بو بستند

3 مپرس حال که این مطربان چابک دست دل از نوای حزینم به تار مو بستند

4 بخست جان ز دم این مغنیان گویی خراش سینه تراشیده بر گلو بستند

1 قاصد دلی آزرده تر از آبله دارد می آید از آن کوی و ز رفتن گله دارد

2 کس خیمه نیفراخت به سرچشمه حیوان گاهی گذری خضر برین مرحله دارد

3 شاید که شود جلوه گر از غیب جمالی چشمی همه کس بر ره این قافله دارد

4 معشوق جمیل است و غیور ار نه بگویم مجنون نسب از لیلی این سلسله دارد

آثار نظیری نیشابوری

57 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی