گردش چشم بتان مستی از نظیری نیشابوری غزل 262
1. گردش چشم بتان مستی من حالی کرد
دور وارون نتواند قدحم خالی کرد
...
1. گردش چشم بتان مستی من حالی کرد
دور وارون نتواند قدحم خالی کرد
...
1. به صدق هرکه سوی کعبه ناقه راهی کرد
نشان پاش به هر گام قبله گاهی کرد
...
1. بر خوان ما نمک به ملاحت نشد لذیذ
صدبار تا نسوخت جراحت نشد لذیذ
...
1. منشین به شاهد آب رخ پارسا مبر
آیینه صفا به دم بی صفا مبر
...
1. امروز کار و بار جهان را خراب گیر
فردا که شنبه است شگون از شراب گیر
...
1. می است چاره غم هوشمند را چه خبر
رموز با می تلخ است قند را چه خبر
...
1. به بیرحمی دلی دارد دل صیاد از آن خوشتر
زبانی در کنایت سیلی استاد از آن خوشتر
...
1. دچار هرکه شوی جز سراغ یار مگیر
سپند بر سر آتش شو و قرار مگیر
...
1. یک باره در وفا برآور
وین قهر قدیم را سر آور
...
1. طلوع باده ز شام و سحر دریغ مدار
ز خاک جرعه خود چون قمر دریغ مدار
...
1. ای مطرب جان سوخت دلم پرده دگر گیر
یا پرده ازین راز به یک مرتبه برگیر
...
1. بزم خاصست درو نکته به دستور بیار
معنی دور طلب کن سخن دور بیار
...