ز بیداد تو حرف مهر را از نظیری نیشابوری غزل 226
1. ز بیداد تو حرف مهر را نام و نشان گم شد
کتاب حسن را جزو محبت از میان گم شد
...
1. ز بیداد تو حرف مهر را نام و نشان گم شد
کتاب حسن را جزو محبت از میان گم شد
...
1. منم مرغ اسیری مضطرب از بیم جان خود
نه ذوق دانه دارم نی امید آشیان خود
...
1. دلم را نور رحمت از وداع جان فرو گیرد
شهادت خانه ام را پرتو ایمان فرو گیرد
...
1. بکش، بسوز، که نام امان نخواهم برد
دعا به درد سر آسمان نخواهم برد
...
1. دیده ام نیم نگاهی که به دیدن نرسد
صف آهوش به دنباله کشیدن نرسد
...
1. خوشا کز بس هجوم گریه ام در دامن آویزد
سر دست نگارینم نگار از گردن آویزد
...
1. نه هر مغزی که بوید نکهت از مصر و یمن گیرد
مشام تیز باید تا نصیب از پیرهن گیرد
...
1. به خاطرم گلهای گشت و دوست دشمن شد
دو دل چو شیر شکر بود سنگ و آهن شد
...
1. تبسمش به لب از شرم خشم و کین گردد
کرشمه اش گره از ناز بر جبین گردد
...
1. ناوک غم جان شکافد سینه گر جوشن شود
عشق مغناطیس گردد دل اگر آهن شود
...
1. گهی که وقت علاج دماغ من باشد
نسیم در یمن و نافه در ختن باشد
...
1. رشکی به من گهی ز ادای سخن رسد
صد جایگه مقام کند، تا به من رسد
...