بی تو بر بال و پر مرغان از نظیری نیشابوری غزل 203
1. بی تو بر بال و پر مرغان گلستان تنگ بود
صوت بلبل در حریم باغ بی آهنگ بود
...
1. بی تو بر بال و پر مرغان گلستان تنگ بود
صوت بلبل در حریم باغ بی آهنگ بود
...
1. گل آمد و لعلم ز دل سنگ برآورد
اشک ز تماشای چمن رنگ برآورد
...
1. من آن صیدم که هرکس را نظر بر حال من افتد
ز بس زخم دلم کاریست در دنبال من افتد
...
1. کس چو من نیست که پیش نظر از دل برود
غایب از دیده نگردد ز مقابل برود
...
1. این کعبه را بنا نه به باطل نهادهاند
بس معنی و جمال درین گِل نهادهاند
...
1. عشقست طلسمی که در و بام ندارد
آن کس که ازو یافت نشان نام ندارد
...
1. این که دل نامند چون حرزم حمایل کردهاند
هیکلی از اضطراب جسم بسمل کردهاند
...
1. نمی توان به گزند از من انتقام کشید
که دایه زهر به طفلی مرا به کام کشید
...
1. یکی فلسم هوس هر روز در سیمابم اندازد
خرد فرسایدم رنگ و ز آب و تابم اندازد
...
1. اشک در دیده نیارم که حجابم نبرد
حایل گریه کنم شرم که آبم نبرد
...
1. دوش بر سوز دل و سینه براتم دادند
سر چو شمعم ببریدند و حیاتم دادند
...
1. دل نمیدانم کجا، زین آستانم میکشد
مرگ میبینم که با هجرام عنانم میکشد
...