هنوز راه نگاهم به بام از نظیری نیشابوری غزل 179
1. هنوز راه نگاهم به بام و در ندهند
کبوتری که بیاموختند سر ندهند
...
1. هنوز راه نگاهم به بام و در ندهند
کبوتری که بیاموختند سر ندهند
...
1. باعث راندنم از بزم بجز عار نبود
ورنه کس را به من و بودن من کار نبود
...
1. محبت با دل غم دیده الفت بیشتر گیرد
چراغی را که دودی هست در سر زود درگیرد
...
1. دلم از ناله خوش گردید امید اثر باشد
بسی آسود شستم این خدنگم کارگر باشد
...
1. کسی که تشنهٔ وصل است با کوثر نمیسازد
به آب خضر اگر عاشق رسد لب تر نمیسازد
...
1. بیا که بی تو غم از خاطرم به در نرود
وداعم از دل و هجرانم از نظر نرود
...
1. ما بید بوستانیم، ما را ثمر نباشد
مردود دوستانیم از ما بتر نباشد
...
1. صبحی بنال راه فلک برنبستهاند
هرچند دیر آمدهای در نبستهاند
...
1. امشب چمن از گریه ما تازه و تر بود
بر هر سر خار مژه لختی ز جگر بود
...
1. ذوقی ز می نزاد که صد شور و شر نشد
بی باکی از مذاق خم می بدر نشد
...
1. پیران که دقع قبض طباشیر بردهاند
آب رخ جوان به دم پیر بردهاند
...
1. این جا نه بهر سنگ سیه نور فروشند
این مایه بینش نه بهر کور فروشند
...